هم بازی
نگاهت مثله اسکندر وجودم تخت جمشیده
نگاهت سرد میسوزم وجودم بوی غم میده
میدم کشور قلبم رو به استعماره لبخندت
توو تاریخ پای احساسش به حد من کی بخشیده
با اینکه زیر یک سقفیم اتاقامون جدا بوده
ما سقف ارزوهامون یه عمری میشه محدوده
با اینکه پیش هم هستیم دو قطب سرد و خاموشیم
چه مرزی بینمون افتاد که با دیوار مسدوده
به قلب سخت و مغرورت هر احساسی بی تاثیره
یه کشتی شده این ادم که سمت کوه یخ میره
توو فیلم عشق و بیزاری ما هم بازیه هم هستیم
مثه جک تووی تایتانیک بپات این مرد میمیره