مبهم
یه عکس بدون قاب
یه شعر مبهم رو کاغذ
یه تصویر تار از تو
اینجا روبروم هس
یه پنجره بی پرده
دو تا سایه دورتر از کلبه
یه فریاد پر از سکوت
یه واژه پر از جمله
یه سیگار وارونه
روی لبهایی که تلخه
یه قصه با یه نور کم
مث فنجون بی قهوه
صدای فریادی بی صدا
یه جغد بی پر ته جنگل
یه کابوس توی بیداری
یه لبخند از سر وحشت
یه شعر مبهم و گاهی
یه موسیقی بدون واژه
یه خورشید خاموش و بی نور
کمی مبهم کمی واضح
یه دنیای تیره و تاریک
یه ساعت که معکوسه
یه فرد مبهم سوم
که لبهاتو میبوسه