تیر خلاص…..
ازم حس چشماتو پنهون نکن
که پایان این رابطه دور نیست
به موندن کنارم تظاهر نکن
به قلبت بگو عاشقی زورنیست
به دستایی که یخ زده شوک نده
که افتاده احساسمون از نفس
تقلا نکن وقتی این زندگی
شده سرد و دلگیر شبیهه قفس
تو که ریشه عشقمونو زدی
چرا دل نداری تمومش کنی؟
بزن راضی ام من به تیر خلاص
نگو که نمیخوای حرومش کنی
مثه آینه تصویر(ه) دل کندنو
رو متنه(متن) نگاهم قلم میزنم
تو جرات نداری منو بشکنی
خودم این شکستو رقم میزنم
گره خورده آینده ی ما به هم
ولی این گره محکم و کور نیست
میرم تا بفهمی که دنیای من
همش خواستنه هیشکی مجبورنیست
شاید فکرکنی من هنوز عاشقم
فقط لاف (ه) این رفتنو میزنم
ولی باورش کن عزیز دلم
دارم قبر احساسمو میکنم
مثه آینه تصویر(ه) دل کندنو
رو متنه(متن) نگاهم قلم میزنم
تو جرات نداری منو بشکنی
خودم این شکستو رقم میزنم
وحیدی(سورمه)
سلام آقای آقایی ترانه ی زیبایی ازتون خوندم موفق باشین
یاسر بهبهانی
ترانه زیبایی بود اشکان جان. موفق باشی
مصطفی اعلایی
به به اشکان عزیز.... یکی از زیباترین کارایی بود که ازت خوندم.... واقعا به دلم نشست... امیدوارم روز به روز شاهد دیدن کارهای زیبات باشم...فقط یه نکته: یه جا اشاره کردی بزن راضی ام من به تیر خلاص اولا بکار بردن واژه من در اینجا هشو محسوب میشه ثانیا این مصرع با تو جرات نداری منو بشکنی یه کم تضاد داره به نظر من چون یه جا گفتی بزن منو بکش یه جا گفتی جرات نداری... شاید هم برداشت دیگری منظورت بوده که من مخاطب درک نکردم... به هر حال کار زیباااا و دلنشینی بود به شخصه لذت بردم اشکان جان... سبز باشی به مهر رفیق
حسین خزایی
جناب آقایی قلمتون نویساا ..مانا باشید
شهاب حسینی
خیلی زیبا بود اشکان جان هر روز بهتر از دیروز مینویسی شاد باشی و نویسا