یاد تو
با یاد تو فواره شب سوخت و پرپر شد
بایاد تو پیراهن شعرم معطر شد
با یاد تو ترس از سر این قصه ها در شد
چشمام و می بندم که رویای تو واگیره !
***
وقتی فسیل خاطره توو ذهن من درده
این جای خالی توو اتاقم تلخ و نامرده
کابوس از دست دادنت دنیام و پرکرده
لعنت به اشکی که از این چشما سرازیره
***
این شرم کهنه حرفم و میدزده از چشمام
من اعترافم مخفیه توو لهجه ی شعرام
با ذره بین دل رصد کن عشق و… , من اونجام !
گاهی واسه پروانه بودن واقعا دیره.
***
من مبتلاتم درد من مطلوبه مزمن نیس
بی تو وخیمه حالم و چاره ام مسکن نیس
باید تو رو عاشق کنم … این غیرممکن نیس
توو قحطی” ما ” هر کسی ” من ” مونده می میره
***
یادت نباشم دفترم مدفون توو برفه
با یاد تو هر نقطه چینم نطفه ی حرفه
با یاد من بودن برای تو نمی صرفه
گاهی همین عشق زیادی هم یه تحقیره
***
سردم شده بی تو پتوم و من بغل کردم
بارونیت و حتا دم رفتن بغل کردم
عکست رو توو ایستگاه راه آهن بغل کردم
بانو بگو که جاده ها در دست تعمیره !
(همین)