من فکر اثباتِ…
تکرار این روزا ولی تکرار تاریکی!
حتی شبا از وحشتِ کابوس بیدارم
از قرص های توی مشتم بوسه می گیرم
من گیجِ در سرگیجه ی پوچیِ افکارم
شب های شب های… که شب های بدونِ… وَ…
لعنت به این حالم که دائم فکر آغوشه
اینقد توی این بی حواسی گم شدم انگار
پُک می زنم دائم ولی سیگار خاموشه!
من هیچ در پوچم همیشه باورم بوده
اینکه چه فرقی می کنه دیوار با شیشه!
وقتی که تنهایی شبا با درد می خوابی
این دردِ که تنها رفیقت سایه ات میشه!
با هر تیک تاک ساعتِ دیواریِ خسته
سر رو به دیواری که شاید نیس می کوبم!
از گریه های در پسِ خندم نفهمیدی
آرومه شاید ظاهرم، اما دل آشوبم
می ترسم از کابوسِ فردا، بی تو سر کردن…
چشمای سر در گم هنوزم رو به عکساته
قرصای توو مشتم می گه دنیا خداحافظ!
تو فرض کن، تو فرض کن… من فکرِ اثباتِ…
* این ترانه واگذار شده است *