مادر
دل من توی سایه ها پر گرفت
غم و غصه رو باز از سر گرفت
بـرای پـریـدن تــویِ آسـمـون
قلم زد روی کاغذ از خاک و خون
نوشت از نگاهی که پرواز کرد
توی آسمون ، عاشقی ، باز درد
به سازش تلنگر زنان می کشید
و آخر به «می» ، میم مادر رسید
دلم گفت مادر ، همون ناز تو
نُت دو توی ساز من راز تو
یکی میشه و تو سرم میرسه
نت رِ که شد مادرم میرسه..