" ضربان "
توی چشمــــام نگاه کن لطفا … دوری از اون نگاه می کشـــــدم
دستمو ول نکن با بی رحمی … نرو اینجور، نگو که خیلــــی بدم
توی چهره ت یه درد پنهون هست … اما چشمات هنــوز برق میزنه
بــــرق چشمــــای روشنت میگـه … نمیتـــــــونه از اینجـــا دل بکنـه
بذا صحبت کنیــــــــــم درباره ش … همه چی غیرِ رفتن تو قبـــــول
کدومش زخمهامو خـوب میکنه … بی تو خونه ، طلا ، جواهر، پول ؟!!
میشنوی این صدای بی نظمُ؟ … صـــــــدای ضربه های قلب منه
دستمو توی دست بگیـــر شاید … نبض مـــــن با تو خوبتر بزنه