ردِ پای خاطره
صبح به صبح بیدار بِشَم، نگاه کنم تو آیِنه
پشتِ سَرم چی میبینم، یه ردِ پایِ خاطره
گٌل که میگرفتی رو صورتت، قلبم به طپش میوفتاد
وقتی میومدی تازه، ساعت به شمارش میوفتاد
دست تو دست، ترانه ها یکی یکی قدم زنون
تو رویاها، فکر میکردیم که شدیم آوازه خون
با قهوه کنارِ هم، فیلم میدیدیم شب به شب
اون دوسِت دارم ها که، رو آینه مینوشتی با رژِ لب
تو بری از من چی میمونه؟ فقط یه بیمار هست
قابِ عکساتَم که بردارم،جاشون رو دیوار هست
من چکِ حامل نیستم که خطا کنی_
بشه با پشت نویسی درستش کرد
عشق زخم بخوره ،جاش میمونه_
توپ پلاستیکی نیست که دو پوستَش کرد
تو خودت خیلی حساسی، نگو آرامش نبوده
اگه به حسادت باشه که، خمیازه هم حسوده!
من عاشق امروزَمو تو ، طعنه به حرفم میزنی
مٌدرِک که نیستی،پس ممنونم نمک به زخمم نزنی
آب نریختم پشتِ سَرِت، اشک هم فایده نداره
دو زاریتو بده واسه آش،خیالِت مانده نداره!!
آره تنهام، بعد از تو، به آکاردئون زن، گٌل میدم
ولگرد شدم تو کوچه ها، قوطی پپسی هٌل میدم…
حمیداکبری
سلام خانوم صفایی خب هرکاری قشنگیه خاص خودشو داره باید حسی که نویسنده داشته رو درک کرد کاری به جزئیات ندارم ولی دیتون خوبه وچیزای جالبتری به نظرم دراینده میتونم ازتون بخونم کارخوبی بود من چک حامل نیستم که خطاکنی ........خوب بود مرسی
علی اصغر شریفی
سعی کنید ترانه یا شعری رو مینویسید دارای یه چارچوب مشخص و دارای المانهایی باشه که خیلی بهم ربط داشته باشند و به قول معروف چفت و بست همدیگه بشند. و دارای یه معنا و ربط منطقی باشند. قرار نیست هر کلمه و یا قافیه و یا اصلا دوخط خوب که به نظرمون میرسه همش درون اینکاری که مشغول نوشتنش هستیم گنجانده بشه. درسته که الان به ذهنمون رسیده اما شاید مال اینکار و این حال و هوا نباشه و از همه مهمتر وارد کردن و گنجاندن کلمات و تصویرسازی های زیاد باعث بشه کار کمی پیچیده و روایت کار از دست مخاطب در بره. مثلا : آوردن چک و پشت نویسی و ... اصلا به نظر بنده خارج از کار هست و مال اینکار هست. شاید بله ، در کلیات اون حسی و حرفی رو که میخوای بزنی رو بزنه ، اما نگاه کن به مصراع های قبلی یا بعدیت: از آینه و رژ لب و کنار هم نشستن و قهوه خوردن از این حال و هوا و فضا به نظر بنده دور هست. متوجه بعضی کلمات و اصطلاحات نشدم: قوطی پپسی هٌل میدم…!!! مٌدرِک که نیستی؟! اگه به حسادت باشه که، "خمیازه هم حسوده" !!!؟ دو زاریتو بده واسه آش،خیالِت مانده نداره!! سعی کنید بیشتر مطالعه کنید و تا میتونید ترانه بخونید. از ترانه سراهای خوب. و در جلسات نقد و بررسی ترانه هم اگه دسترسی دارید شرکت بکنید. موفق ببینمتون.
رشید زرین قلم
سلام خانم صفایی پور احساس خوبی دورنش نهفته موفق باشید
مهسا صفايي پور
سلام آقای زرین قلم خیلی ممنونم موفق باشید
mohamad hosein rajabi parsa
سلام سه تا کاری که توو آکادمی ترانه گذاشتید رو خوندم .... جسارتن چند تا نکته ..... وزن مهم ترین مشکلی هست که تووی کار شما هست ... درسته وزن و قافیه و این جور چیزا هیچ کدوم جای احساس خوب شمار و نمی گیره ..ولی هر ترانه سرا باید به یه سری از قوانین و قواعد پای بند باشه....مثل وزن ...که از نظر من مهم ترین دلایل کم تر دیده شدن کار شما همین هست که منه مخاطب وقتی دارم ترانه شمارو می خونم باید لذت ببرم که نمی برم ...میدونید چرا چون نمی تونم اصلا بخونمش که بخوام لذت ببرم یا نبرم ....جسارتن.. (نظر شخصی) به غیر بند اول که قافیه رعایت نشده بود ....بقیه قوافی رعایت شده بودند کم و بیش .....تصویر سازی ها خوب بودند ولی کمی خشک و بی روح به نظر می رسیدند ...که ناشی از تکراری بودن اونا نبود....سرد بودن فضای کلی ترانه های شما ...یک نواخت بودن و زاویه روایت این ترانه و ترانه های دیگه شما....از مشکلاتی هست که توی نوشته های شما به چشم می خوره .... شاید برای اولین کار خیلی محکم گرفتم ...این حرفا رو می شد تو کارای دیگه به شما منتقل کرد اما .. احساس می کنم که می تونید .....شما ذهن باز ی دارید که قابلیت این و داره که دنبال موضوع های مختلف بره ...شما فن بیان خوبی دارید که می تونید درباره ی یک موضوع واحد مدت ها حرف بزنید که این ها از محاسن شما است ... جسارت و رک گویی مت و ببخشید که بی پرده حرفام و زدم آخه حس می کنم که شما هنوز خود واقعی ترانه ها تون و پیدا نکردید ...و قابلیت تون خیلی بیشتر از اونی هست که شما فکرش و می کنید.... پر حرفی من و ببخشید. معذرت خواهی می کنم اگه با حرفام رنجوندم شما رو. .. موفق. .....
مائده نجفی
سلام مهسا جان امیدوارم کارای بهتر و روون تری ازت بخونم هرچند تصویرسازیات رو دوست داشتم ولی خیلی خوش روون نبود راستی تپش درسته:) موفق باشی