فانوس
دلم می خواد توو دریایِ جدایی
یه موج سرکشُ دیوونه باشم
تَهِش دستای خورشیدُ بگیرم
تو اونجایی، باهات هم خونه باشم
می خوام یه سینه ریز نقره ای رو
بگیرم رووی دستامُ بیارم
می دونم واسه تو کوچیکِ اما
یه موجِ سادمُ چیزی ندارم
هوایِ آسمون قلبِ این موج
همش طوفانیُ ناجور میشه
چقد طولانیُ عجیبِ راهش
بهت نزدیکه اما دور میشه
یه کم آروم بگیر، نزدیکتر شم
کنار ساحلت پهلو بگیرم
دارم دریا زده میشم، کمک کن
نذار تنها توو این دریا بمیرم
توو اونجاییُ من تنهاترینم
یه موج بی کس و آواره و سرد
تو داری زیر لب میگی نمیشه
داری نابود می شی، زود برگرد
بهت گفتم که بین ما جدایی
اگه دریا نه اقیانوس باشه
فقط چشماتُ واکن تا ببینم
بذار نورش مثه فانوس باشه
اگه تقدیر ما جدا شدن بود
با این تقدیر می جنگم، نگا(ه) کن
فقط سرت رو از من برنگردون
واسه این موجِ آواره، دعا کن