نقش اول
نقش اولت من بودم
توویِ لنز این هَندی کم
نقشُ از آب در آوُردم
خیلی قرص، خیلی محکم
تو ازم یه باستر خواستی
یه لوئیس یه چارلی چاپلین
خواستی طنز صامت باشه
مثلِ فیلمایِ مستر بین
تو ازم یه نقشی خواستی
تا بشم برنده ی اسکار
نقشِ پنگوئن توو فیلمِ
پنگوئنهای ماداگاسکار
محض خنده، پشت صحنه
نقش تو یه دیکتاتور بود
مثلِ هاردی زور می گفتی
به لورل که آماتور بود
آخرش یه دلقک خواستی
نقش من شد سیا بازی
کم کم از توو لنزت رفتم
بی شلوغ و بی جوسازی
از توو متن نقشه رفتم
زیر پونز، توو حاشیه
نقش صامتم، شد کمرنگ
من شدم یه بی آتیه
نقش اولت من بودم
توویِ لنز این هَندی کم
نقشُ از آب در آوُردم
خیلی قرصُ خیلی محکم
اون همه سکانس، تنها اشک!!
اون همه سکانس، تنها قهر!!
سهم بازیِ ما می شد
خنده های تلخ، مثلِ زهر
آخرش یه شب خندیدی
بعد از اینکه مردم رفتن
بعدِ اون سکانسِ آخر
دربِ سینما رو بستن