خسته ام
منتظر به یک لحظه
سوز باد پاییزم
شاخه رو نمیگیرم
شاد و نرم میریزم
کی تموم بشه این خواب
بی قرارمو بیتاب
کی به پات می افتم
بی قرار و لبریزم
شاد زندگی کردم
گاهی بچگی کردم
با ترانه ی بلبل
عمری عاشقی کردم
از نوازش بارون
خنده رو لبم گل کرد
بغض قمری و دیدم
گاهی هق هقی کردم
عمری غصه ی حال
زار برگارو خوردم
کاش وقت بی آبی
جون فدای برگا شم
جون گرفتم از ریشه ت
پا گرفتم از شاخه ت
کاش بعد افتادن
جون ریشه ها باشم
*************
خسته ام از این گریه
خسته ام از این خنده
شاد شاد شادم کن
آه مرگ بخشنده
گاه سالم و پربار
گاه خالی و بیمار
خسته ام از این تکرار
روزگار چرخنده