آخرین حوا
چن وقته دارم با خودم میگم
چی شد که دنیا دست تو افتاد
اصلن نفهمیدم چجوری شد
رؤیای تو گندم به خوردم داد!!!
حالا واسه تبعید آمادم
با تو به این تقدیر خوشبینم
انقد خطا با تو قشنگه که
گندم نباشه سیب میچینم
چن وقته واسه بودنِ با تو
چشمامو حتی رو خودم بستم
چشماتو بستی و حواست نیست
چن وقتی میشه عاشقت هستم
میگی بهشت جای قشنگی بود
میخوای بگی من اشتبا کردم
حتی جهنم پیش روم باشه
بی تو محاله راهو برگردم!!!!
تو آخرین حوای دنیایی
میترسی از اینکه کمت باشم
یک لحظه برگرد و نگاهم کن
شاید شبیه آدمت باشم
چن وقته واسه بودن با تو
چشمامو حتی رو خودم بستم
چشماتو بستی و حواست نیست
چن وقتی میشه عاشقت هستم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن:
یه تجربه ی قدیمی که برای نقد دوستان روی سایت قرار گرفته