عطر جدید
چن وقته که پشت نگاه تو
یه شور وحال تازه پنهونه
چن وقته احساس بدی دارم
حتی به دیوارای این خونه
آغوشمو تن می زنی اما
توو قاب چشمت عکس من تاره
شاید کسی تا لحظه ی خوابم
چشماشو روی هم نمیذاره…
بیرون از این خونه یه آدم هست
شب هاتو با رویاش می جوشی
شک می کنم وقتی که می بینم
داری لباس تازه می پوشی
عطرت جدید و صورتت شاده
آرایشت ترکیب سابق نیست
از روحیاتت خوب معلومه
اون مثل من آیینه ی دق نیست
من فکر می کردم که این خونه
جز من به مردی احتیاجش نیست
مجروح یه زخم عمیقم که
حتی مسکن هم علاجش نیست
از خنده های بی دلیل تو
از گریه های توو خودم مردم
من در پی خوشبختی فردات
توو فال امروزم بد آوردم
هر قدر بد بودم تو محکومی
محکوم واسه این اتاق سرد
قلبت اگه با من یکی می زد
هر دردیو می شد که درمون کرد…