پـایـیـز…

صدای پای پاییز و
صدای نم نم بارون
دوباره با چشای خیس
بدون چتر تو خیابون
نمیتونم ازت رد شم
تموم راه بن بسته
میشینم رو یه نیمکت
با ذهنی که شده خسته
نگفتی واسه چی میری
بدون تو ترک خوردم
تو این پاییز دلتنگی
چه روزایی کم اوردم
یه فرصت داری و برگرد
تو بحرانم من هر لحظه
تمام حرف تو از عشق
مثه دروغی بی وقفه
ته این راهه انگاری
هوای قلبمو داری؟؟؟
نگو چیزی نمیدونی
تویی که از من بیزاری
تو نیستی توی این روزا
کسی ارامش من نیست
صدای گریه تو بارون
صدای خواهش من نیست…

https://www.academytaraneh.com/86379کپی شد!
1087
۷

درباره‌ی علي جعفري

لحظه لحظه ی زندگی من همانند تلاطم دریاییست که ارامش ندارد و این تلاطم فقط با ترانه هایی که هرکدام زندگی و احساس دورانی از زندگی من را بیان میکند ارام میگیرد...