تنهایی
دروغات زیر و رو کرد
تموم دل بستگی هامو
منو وابسته تر میکرد
دروغ های قشنگ تو
قدم زدن تو بارونو
همین اشکای پنهونو
با ی موبایل خاموشی
ک شد کل زندگیمو
تا نیای اوضام همینه
منو ی چاقوی خونی
داری میخندی به حالم
تو از حالم چه میدونی
حق داری نفهمی من رو
تو هیچوقت تنها نبودی
کی پرت کرده عزیزم
تو که بی وفا نبودی
نمیدونی که تنهایی
قلبمو سست میکنه
تا بیام بجنبم دیدم
داره پیرم میکنه
حالا بارون که میاد
بی خودی گریم میگیره
ی روزی میای کنارم
اما اون روز دیگه دیره