آشوب
آشوب
من آشوبم ، تو آرومی
عذاب حق دل من نیست
یکم حرفامو باور کن
همیشه قصه روشن نیست
یه جایی که نمی دونم
کجای این دروغاته
به حرفم می رسی آخر
که موندن تنها رویاته
تفاوت داره احساست
با روزایی که زود رفتن
بیا ساده قضاوت کن
مقصر باز تویی یا من
من اینجام و تو می دونی
چقد دلگیرم و دلسرد
با اینکه هر دو پام خسته است
با این اوضاع می گی برگرد
ما هر دو خاطره داریم
تو از روزای دل کندن
من از روزی که فهمیدم
من بی تو یعنی مردن
بیا ثابت کنیم این عشق
اسیر حرف مردم نیست
تو احساس ما پنهونه
که لایق ترحم نیست
چرا می گی نمی تونم
چرا می گی پشیمونی
تو می دونی که وابستم
چرا پیشم نمی مونی
ما مثل مهره و آبانیم
بدون چتر و بارونی
بخون با من خدا حافظ
قدم های خیابونی
تـــرانه : مـرتضی رامـندی