( آزادی )

آزادی

یه جای کار می لنگه
آخه چیزی مرتب نیست
واسه آزادی و احساس
دیگه قلبی مخاطب نیست

اسیر زور و تزویریم
کسی رویا نمیسازه
همیشه دست ظلمه که
رو دنیا سایه میندازه

یه جایی بچه ها تو خواب
فقط کابوس می بینن
یه جایی مادرا هر روز
گلای لاله می چینن

یکی سبزه ولی خونش
رو آسفالت خیابونه
یکی همنام آزادی
اسیر و حبس و زندنه

به اسم امنیت هرجا
تو قلبا سرب میریزن
تموم جنگلا انگار
همیشه حصر پاییزن

دوباره پای آزادی
یه عاشق داره جون میده
جهان یک عمره بی وقفه
فقط بوی جنون میده!

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/83846کپی شد!
915
۲۳