زخم…
توکه خونه نباشی، نمیشه بودو سر کرد،
ازون جایی که رفتی،فقط باید سفر کرد،
نمیشه بود و سر کرد،بااین حالی که داری،
تو مجبوری به بودن جز این کاری نداری،
نمی ذارم که رد شی تو باید باشی با من،
تو هستی که من اینجام تو مسئولی به بودن،
نمی تونی یه لحظه ام ازین تقدیر رد شی،
تورو از ما نساختن،تو کارت نیست بد شی،
توکه خونه نباشی جهان خاموش میشه،
برام تصویر معراج همین آغوش میشه،
توکه خونه نباشی،نمی شه بی تو سرکرد،
ازین خونه که رفتی فقط باید سفر کرد،
میخام یک بار ازین تب،از عشقت دور باشم،
به احساسی که باید برم مجبور باشم،
تو رفتی بی من اما،ازم یه عمرو بردی،
توام هم بغضی با من،از عشقت زخم خوردی،
کجا از خاطراتم، تورو از من گرفتی،
دارم می پوسم اینجا،چه زود از ذهن رفتی،
تو از جایی که میری باید با مرگ خوابید،
تو از جایی که میری باید از عشق ترسید،
توکه خونه نباشی،چطوری میشه سر کرد،
از اون جایی که میری،فقط باید سفر کرد…
محسن رمضانی