کافه ی رویاها …
وقتی که از سرما توو کافه گم میشم
حس میکنم اینجا نشستی بازپیشم
هر روز همین گوشه دور از همه هستم
کتابی میگیرم بیخود توی دستم
غرق میشم آهسته, دور از همه دنیا
یه گوشه از کافه, توو عمق رویاها
کنار من یادت میشینه جای تو
دو قهوه رو میزه, یکی برای تو
آهنگ زیبائیت، دنیا مو میگیره
خورشید چشم تو , سرمامو میگیره
کسی نمیفهمه رویای من اینه
کسی به غیر از من تورو نمیبینه
…
مثل سکوت ما هیچ چیز ثابت نیست
ما تووی رویاییم , کافه که ساکت نیست
…
مینیاطوری میشه طرح رو ناخونات
خالی نشد هرگز تلخی فنجونات
قهوه تو شیرین کن قصه خودش تلخه
قاشقی که آروم توو قهوه میچرخه
طرح لبای تو میشینه رو سیگار
وقتی که میدزدی کامی ازم هر بار
دستاتو میگیرم، غرق جنونم کن
لبخند بزن بانو ، باز نیمه جونم کن
من غرق رویاتم، درگیره این عادت
اصلا قرارِ ما، هر روز همین ساعت
بازم مث هر روز رویامونو کندن
کافه چی گفت دارن کافه رو میبندن
…
مثل سکوت ما هیچ چیز ثابت نیست
ما تووی رویاییم , کافه که ساکت نیست
…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با تشکر از خانم مریم جلایی عزیز که با ایده های زیباشون در سرودن این ترانه بنده رو یاری کردن…