امید واهی
نگفته خداحافظ از نو میام
که عادت نکردم به تنهاییام
می گفتی که دنیامی و غم نخور
می گفتی میای زودی بادست ـ پر
چشات برخلاف ـ زبونت میگه
دسات پر شده با یه دست ـ دیگه
تو دستات توی دست ـ کی قفله که
بجای خودت غصه هات اومدن
می دونم که مهمون حبیب ـ خداس(ت)
ولی غصه هات بی نهایت بدن
فقط یک دقیقه به من خیره شو
بیا غصه هام غرق ـ رویا بشن
همین یک دقیقه شده آرزوم
بذار با نگات عقده هام وا بشن
تو چشمات توی چشم ـ کی زل زده
امیدی به برگش(ت)توو چشمام نیس(ت)
سرت جای شونم رو دست ـ کیه
صدای نفسهات توو دنیام نیس(ت)
نشستم توو باروون به یاد ـ قدیم
قدیما که باهم قدم می زدیم
به جات ، خاطراتت هم آغوشمه
من و خاطراتت ، به یادت تریم
حسین عباسی بائی