(( سین آخر…!))
((بســـــم الله الرحــــمن الرحــــیـــم))
برای او که تمــام بودنــش را نبــود…!
بهـــارُ کنــارت نفــس می کشم
کنــار تویـــی که تمـــامِ منـــی
تویـی که می تونی فقـط با نگاه
طلــسم زمســـتونمو بشکــنی!
کنـار تـو و سـیب و سـنتور و سـوز
چقـد عید امساااال شیـریـن شده
با سـرما و سـیـگار و سَـم و سـرنگ
سـکـوتت برام آخریـن سیـن شده!*
تمـامـم تـویـی؛ مـن سـراپا تـوام
دیگه اهـل این روح و تـن نیــستم
ببیـن این "مـن"ی که ازم ساخـتی
شبیـه کسی شدکه "مــن" نیستم…!
هـنـوز انقـدَر با خیـالت خوشم
که معـتاد قرصـای خواب آورم!…
برای تمـاشـای بـرف از تراس
دوتـا صنـدلی با خودم می برم!…
هـنـوزم هجـوم دس(ت) اندازها
به رؤیای من پشـت پـا می زنن
هـنـوز عـابرای خـیـابون مـنو
به اسم تو دارن صدا می زنن!…
نشستم سرِ سفره ی هفـت سین
که مـردم بگن با نبـودت خوشم
ولی من به جبـران گـم کردتـنت
بهارُ به دسـت خودم می کُشم!!!
زمسـتونُ دعـوت کن امشب به من!
که قلـبـم با سرمـا گلاویـــز شه
باید دربه درشه!…بمیـره!… بره!…
بهاری که همدست پایــیـــز شه!
بدونِ تـو یک شهـر إشـغـالی م
که میـدون هر اغتشـاشی شده!…
یه بوم سفیـدم که از بخـت بد
گرفـتار نقّـاش ناشـی شده!!!
پریـشـون تر از مـن توو دنیـا منـم
جهاـن بی تو هی مسخـره م می کنه
یه روز از همـیـن روزا توی کمـا
صـدای سکـوتـت کـرم می کنه… !
***********************************************************************
* با احـترام به:
کنـار سبـزه و سـکه کـنـار آب و آیـینـه
تمـوم لحظه های شب سکوتت هفتمیـن سیـنه!
از آقـای روزبه بمـانـی
۴ و۵ / ۱۳۹۳/۰۱
((بهـــارتـان گلـــبـاران))