سکانس آخر
ترانه: سکانس آخر!
۳ اسفند ۱۳۹۲
رأس ساعتِ دَه صبح / روی صندلی چوبی
رو میزم مثلِ همیشه / دوتا فنجون و یه قوری
میشمُرم خاطره ها رو / توی این وقتِ اضافه
انتظار همیشه سخته / منو باز کرده کَلافه
بی هوا تداعی میشه / توو دلم، یه حسِ شومی
سَر میچرخونم، سمت در/ میبینم ، تو روبرومی
یه نگاه سرد و بی روح / هدیه میکُنی به سمتم
روو لبام لبخند شوقو / دُزدکی ، سریع میبندم
طرز اون نگاه سردت / سونامی، داره، میدونم
خبر از فاجعه میده / از چشات، دارم میخونم
روی صندلی میشینی / میشینه لرزه توو دستات
نَه سلامی نَه علیکی/ میگی گوش کنم به حرفات
میچینی مقدمه تا / برسی به اصلِ مطلب
مکث و امّا و اگرهات / جونَمو ، رسونده بر لَب
میخوری ،حرفاتو آخر / همه چیده هات حروم شد
میزاری یه حَلقه رو میز / میگی که دیگه تموم شد
میگی که راه من و تو / جُدائه ، یکی نمیشه
کسی که جلوت نشَسته / واسه تو لیلی نمیشه
میری و برام میمونه / یه بهونه واسه مُردن
حلقَت… مِثه حلقه ی دار/ از تو مونده واسه ی من
ساعت ، دَه و نیم صُبح / روی صندلی چوبی
یه نفر که دیگه مُرده / تَن نداد به فصل دوری.