به گذشته بر میگردم
به گذشته بر میگردم
یه شبِ مهتابی و سرد
به سکوتِ سایه یِ مرگ
به حریمِ ساکتِ درد
به گذشته بر میگردم
با چشایی که نخوابید
طرحِ بی رنگِ خیالو
رو تنِ ترانه پاشید
من تووی گذشته مووندم
تو به آینده رسیدی
بینِ اینهمه شلوغی
منو توو گریه ندیدی
پیشِ خورشیدِ نگاهت
دارم اهسته میسوزم
چی توو قلبم جا گذاشتی
که دلم تنگه هنوزم
به گذشته بر میگردم
تا بشه دوباره خندید
واسه یه لحظه ی کوتاه
بشه لبخنِد تو رو دید
به گذشته بر میگردم
به تبِ سردِ حضورت
به سرابِ ارزوها
به دلِ همیشه دورت
توی تاریکیِ محضم
اینجا خوابِ شب پریده
چشمِ من دوباره خیسه
وقتی خوابتو ندیده
همه ی خاطره ها رو
بی تو امشب دوره کردم
دنبالِ ردِ نگاهت
به گذشته بر میگردم
…