چیزی که هستی
چیزی که هستی – ترانه
خیلی می خوام جایِ لب گزیدنات
گلِ تبسم بکشم
جایِ بغض و غصه ی توی نگات
یه خنده ی گم بکشم
خیلی می خوام توو چشات
عوضِ ستاره- اشکات
ماه و خورشید بذارم
جای آهِ یخیِ دلت برات
نفسای گرمِ امید بذارم
خیلی می خوام بگیرم
تپشِ دلواپسی رُ از صدات
بیارم از دلِ قصه ها برات،
یه حضورِ عاشقُ تا ببره،
حسِ تلخِ بی کسی رُ از صدات
خیلی می خوام توی ِ چشم اندازِ فردات
توی بیداریت ، نه خواب
بکشم یه دریا واسه ت، نه سراب
بندازم یه قایقُ برات به آب
خیلی می خوام ابرا رُ
بتارونم از توو شبات،
باد می کشم
خیلی می خوام این سکوتُ بشکونم
پس رو لبات داد می کشم
خیلی می خوام
بجای ِ سر توو گریبون
دستای ِ توو جیبا پنهون
شونه های شده ویرون
روحِ توو تنِ تو زندون،
یه آدمِ شاد بکشم
یه روحِ آزاد بکشم
یه جسمِ آباد بکشم
حوصله یِ داد بکشم
خیلی می خوام، تو نمی خوای نمی ذاری
می گی جای من اگه نقاشی بذاری
عاشقم نمی مونی دوستم نداری
” منو نقاشی نکن
عاشقِ نقاشی نشو
واسه رفتنِ به دریا سوارِ
قایقِ نقاشی نشو
این منم نه یک عروسک
خسته از نقابِ دلقک
من همینم یه مترسک
تویِ شوره زارِ اینک ”
حالا که مداد رنگیهامو شکستی
تو رُ می خوام مثلِ اونچیزی که هستی.
***
محمود ناظری