جمعه های خالی ازتو
به غروب جمعه هایی که ندیدنت رو دیدن
به ذکرت نفس گرفتن به هوات نفس کشیدن
به همه دقیقه هایی که به سمت تو دویدن
به تموم اشکهایی که به یاد تو چکیدن
اونا که به انتظارت غرق از عشق و امیدن
گره خوردن به تو اما از همه دنیا بریدن
بیا که غروب جمعه حسی هست شبیه مردن
توی این چشم انتظاری شده کارم غصه خوردن
خنده ها لبم رو گم کرد دنیا خنده هامو دزدید
با یه پرسش منو ول کرد یعنی میشه باز تو رودید
جمعه های خالی ازتو پر از بغض شکسته
چشمای منتظرایی که به راه تو نشسته
بی تو جمعه میگذرونم برسم به روز باتو
بگو چند تا جمعه مونده چندتا جمعه مونده تا تو