***بچه ی بدی هم نیست !
عاشقم بود و پشت پا می زد
هی نفس می کشید و غم می خورد
ظاهرن جفت شرعی من بود
حالش از "ما شدن " بهم می خورد !
*
توو نخ اش بودم و هوایی بود
توو سرش حس و حال رفتن داشت
من یه دنیای کاغذی بودم
اون یه قیچی واسه بریدن داشت .
*
تحت تعقیب خنجرش بودم
وضعیت کل هفته قرمز بود
عاشقم بود و دشمنی می کرد
رو لبش ذکر :"بی تو هرگز بود "
*
به تموم دقیقه ها شک داشت
رو سر خنده روسری می بست !
روی شعرم یه شیر اطمینان …
… یا دهن بند بهتری می بست !
*
یه شب از دست من کتک می خورد
یه شبم قهرمان شعرم بود
گاهی در ، روی خلوتش می بست
گاهی با من شبیه " آدم "بود !
*
گاهی رو طبل جنگ می کوبید …
… بر خلاف جهت شنا می کرد
گاهی ام حس مشترک می ساخت
پرچم صلح اش و هوا می کرد
*
طول و عرضش مساوی من بود
حال و روزش به درد من می خورد
تنش اندازه بود و می چسبید
( آبروم و توو آینه ها می برد … )
*
کل دنیام و دمخورش بودم
کل دنیا رو عاشقم می کرد…
سر به زیر و یه بچه مثبت بود
وقت هر عاشقی ورم می کرد !
*
تا یهو بی خبر از اینجا رفت !
البته گفته بود یه شب می ره
رفت و شاید که مستقل تر شه
توو دلم جشن سرکه و سیره !
*
گفته بود زندگیش یه زندونه
با یه قاشق توو سینه تونل زد
رد شد از مرز " مطلقن ممنوع ! "
توی نامه اش نوشته بود : باید …
*
من تلافی کنم سرش یا نه …؟!
"جای خالی " یه آینه ی دق شه !!
خب بهت بر نمی خوره عشقت
لج کنه ؛ بی اجازه عاشق شه ؟؟!
*
یه گلوله باید حرومش کرد
آره … از اولش اضافی بود
تق تتق تق تتق تتق … شلیک !
بس شه … یه گلوله کافی بود …
*
*
*
دل من بچه ی بدی هم نیست !
حتا با اینکه اکثرن زخمه
حتا با اینکه ساکته … مُرده …
لااقل دردم و که می فهمه !!