بچگـــــــــــی… !
نه اخــم من تو رو ترسـوند
نه بغضت چشممـو تر کرد
اگه من بچگــــــــی کردم
تو آقایی کن و برگـــــرد…
تو میــــــدونی توو این بازی
کسی جز من نمی سوزه
نگو وقت بریدن بــــــــــــود
واسه رفتــــن یه کم زوده
کسی جز تو نمــــی تونه
منو تو تب بســــــــــوزونه
دلیل اشک چشمامـــــــو
کسی جز تو نمیــــــدونه
تو میـــــــدونی نمی تونم
تو که میتـــونی لب وا کن
بیا بگـــــــــــذر از این بچه
منو تــــــــوی دلت جا کن
من از تو معذرت میخوام
اگه با عشـق تو سردم
تو تا کردی با اخــــلاقم
مدارا کــــردی با دردم
به هر سازی زدم بودی
دلت با بچگیم سر کرد
آره من بچگــــی کردم
تو آقایی کن و برگرد… !
آرش توفیقی
سلام بانو تاجیک ... چرا این ترانه ای که بند اولش به این زیبائی شروع شده سرخود رها کردی و نتونستی کنترلش کنی ؟؟؟ واقعا شوکه شدم با بند اول کارت ولی حیف کار خیلی بد نزول پیدا کرده از ایراد قافیه بگیر تا سرسری بودن بیت ها ... این رو قبلا هم گفتم اگر هم نگفتم این بار میگم که با سیر کارهایی که از شما خوندم دارم یک ترانه سرای آینده دار رو می بینم که باید فقط تلاش رو ضمیمه ی کارش کنه ... مطالعه کن از هر چیزی که شد از یک روزنامه ی سیاسی گرفته تا رمان ها معتبر ... از آثار کلاسیک گرفته تا پست مدرن ... از ترانه گرفته تا هایکوی ژاپنی ... فیلم ببین و آلبوم های پاپ فارسی رو گوش کن ... این اولین باری هست که یکی از کلید های پیشرفت در قلم رو اینجا رو می کنم ... نمی دونم چقدر با شخصیت من آشنایی دارید ... صرفا هیچ نیازی به تعریف و تمجیدت ندارم و از اینکه دل کسی رم الکی خوش کنم خوشم نمیاد ... اما این رو می گم که قلمی منحصر به خودت داری که باید تقویت شه و این رو هیچ استادی نمی تونه به تا آموزش بده جز خودت ... پس همراه اینکه می نویسی کارهایی که گفتم رو بکن ... درگیر باش با اجتماعت با اطرافت ... با لیوانی که توش چایی می خوری ... با اتاقی که توش می خوابی ... همه چی رو متفاوت ببین همه چیز همون چیزی نیست که چشمامون نشون می دن بعضی وقتها ظرافت هایی توشون نهفته س که نیاز به زاویه دید شاعرانه دارن ... به این مرحله برس و بیا و بهم پی ام بده ... بگو آرش توفیقی ترانه رو اینجوری می نویسن نه مثل تو ... موفق باشی
میلاد ماهیار
تصویر سازی نداره دوست ندارم @};-