پُــــکــــیـــد !
مـحـتـاجِ ایـن تـنـهـایـی ام
تــا بــودنــت یــادم بــره
شایـد کـه حـوا بودنـت
از یــادِ ایــن آدم بــره
از روی عــادت ، کـوچـه رو
بـا فـکـرِ تـو طـی مـی کـنـم
هرشب توو این شب پرسه ها
یــه خـاطـره قـی مـی کـنـم!
درگـیـر بـهـت و گـریـه ام
از ایـن جـنـون بـی هـوا
عشقت مریضم کرد،بفهم
عشقی تویِ سـالِ وبـا!
کی آخرِ اون جاده بود ؟
کی بوسه هاتو سر برید ؟
جــاده تــو رو داره ولـی
مردت توو تنهایی پـُکـید!
از خودکشی می ترسم و
از زنـدگـی خـالی شـدم
شـایـد تـوو واژه مـُردم و
یه شعرِ جنجالی شـدم!
شـایـد ازت دل بـِکـنـم
بی حس شم از احساسِ تو
شـایـد اگـه بـرگـردیـیـَم(هم)
تـوو گــوشِ تــو بــگـم:بــرو
شـایـد بـمـونـم تـوو نـگات
تـوو پـوچـیِ دنـیایِ تــو
صدسـالـو تـنـها مـوندمو
مُــردم تــویِ رویــایِ تــو !
کی آخرِ اون جاده بود ؟
کی بوسه هاتو سر برید ؟
جــاده تــو رو داره ولـی
مردت توو تنهایی پـُکـید!