تلخم مثِ…

درد دارم شکلِ رویای پیله ای که سوسک شد
مثلِ یه سکه ی تنها که دلتنگِ کیوسک شد

مثِ مانکنی که کسی خودشُ ندید توو ویترین
مثِ خوردشدنِ خط و تولدِ یه نقطه چین

تلخم شبیهِ قهوه ی چشایی که اسیییر کرد
مثِ چرخی که فرشته ی فاااال دارُ زیییر کرد

شبیهِ دلتنگیِ یک سر به آرامشِ شونه
مثِ مادری که خشک شد چشاش به زنگِ خونه

مهدی کامرانی
(ببخشید اگه کوتاه بود یا کاستی وزنی داشت ,از تلخی رمقی نمانده…)

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/69551کپی شد!
1104
۳۱