ای ی روزگار ..
عجب ذات کثیفی داره دنیا
بدونه ، ساده هستی تیز می شه
حرومزاده با اون چشمای ناپاک
با دوتا چشم قرضی هیز می شه
تنش حساسیت داره به خنده
به دوستت دارم و عشق و یه رنگی
به اظهار ِعلاقه از ته ِ دل
به این که یک تنه با غم بجنگی
عجب نامردی هستش بی مرّوت
همون وقتی که چرتش پاره می شه
زمین رو جر میده ریشتر به ریشتر
تموم کوچه ها گهواره میشه
فقط قبرستون اینجا نظم داره
تموم خونه ها یک شکل و رنگن (د )
بابا ایول به این معمار مشهور
اینه ملت سر ِ مردن می جنگن
یه کاری کرده مردم با طناب ِ
تموم ِ خودکشیها زنده باشن
توو چشماشون یه جلد از بوف ِ کوره
اگه از خنده هاشون ، مرده باشن