تو آزادی
تو آزادی ، تو آزادی
از عشقی که به من دادی
نه اصراری نه انکاری
دیگه از چشمَم افتادی
تو آزادی ، تو آزادی
تویی که با همه شادی
وفا رو با دل سنگِت
چه خوب به من نشون دادی !
نه امیدی نه تسکینی
نه فریادی نه نفرینی
دیگه حتی تو رویامَم
کنارِ من نمیشینی
تو این عشقو شروع کردی
خودتَم اینو میدونی
ولی انگار نه انگار که
به احساسم تو مدیونی
حالا که داغِ بازارت
به هر کی دل ، تو میبندی
به من و حرفایِ پُشتم
چه بیرحمانه میخندی
با اینکه میدونم یک روز
تو هم آخر پریشونی
برو حتی نمی خوام که
بفهمم کِی پشیمونی
دیگه به ما امیدی نیست
بهارتُ خزون کردی
یه روز میفهمی به بختِت
خودِ تو پشت نشون کردی
تو آزادی ، تو آزادی
تو از این عشق آزادی
حالا بگرد و پیدا کن
واسه خودت یه فرهادی…
( کیا )