((سراب تو))

((سراب تو))
تو عصیان یه احساسی
شبیه درد یک تبعید
گرفتار یه تعلیقم
که پروازت بهم بخشید

تو آغاز یه دنیایی
که با شب هم قسم بوده
منو درگیر مرگی کن
که شاید باورم بوده

نگاهت زندگیمو برد
به اعماق یه تنهایی
سکوت ممتد خونه
بهم میگفت تنهایی

ورق برگشته بود اینبار
خلاف عشق میرفتی
تو دنبال یه تسکینی
برای ترس میگشتی

لب یک پرتگاه سخت
سرازیر یه تصمیمم
من از ظرفیت چشمات
فقط تردید میبینم

به حکم تو خیال من
پر از آشفتگی میشد
تنم محکوم اعدام
گناه سادگی میشد

تو رفتی سمت دریایی
که لبریز از سیاهی بود
من اما با سراب تو
دلم حالی به حالی بود

تو آغاز یه دنیایی
که با شب هم قسم بوده
منو درگیر مرگی کن
که شاید باورم بوده

https://www.academytaraneh.com/66853کپی شد!
1197
۳۵

  • فریبا سید موسوی خوب بود دوست عزیز ولی حس می کنم استفاده از واژه های سنگین کمی به ترانه تحمیل شده .به قافیه ها هم بیشتر توجه کنید .موفق باشید @};- @};- @};- @};-
  • سید ایمان پورحسینی درود بر شما دوست عزیز.... بسیار لذت بردم @};- @};- @};- @};-
  • الهه صادقي تو آغاز یه دنیایی که با شب هم قسم بوده منو درگیر مرگی کن که شاید باورم بوده... =D> =D> =D> =D> سلام و سپاس برادرم. ترانه ي دلنشيني بود @};-
  • ديانا سكوت سلام ممنون زيبا بود:-)@};- تو آغاز یه دنیایی که با شب هم قسم بوده منو درگیر مرگی کن که شاید باورم بوده
  • رسول آدینه علی جان سلام دوس داشتم خیلی بهتر از اینا وقت بزارم برای کار زیبات متاسفانه سیستمم خرابه الانم با سیستم یکی از دوستان برات پیام میزارم کلیت کارت خیلی خوب بود و واژه پردازی کردنت و حرکت به سمت خلق ترکیب ها خوب بود و این خیلی مهمه که بری به سمت کشف ترکیبات تازه حتی با آزمون و خطا -------------------------------------------------- گرفتار یه تعلیقم تعلیق واژه ی سنگینیه من یادمه با کمک خانم ذوالقدر استاد یغما گلرویی روی کلمه ی قطور در کتابه بی کسیامون قطوره همچین نظری داده بودن و کاملا از ایشون یاد گرفتم تا حد امکان ساده نویسی رو تو کار مد نظر قرار بدم داداشم ----------------------------------------------- تو آغاز یه دنیایی که با شب هم قسم بوده منو درگیر مرگی کن که شاید باورم بوده ----------------------------------------- نگاهت زندگیمو برد به اعماق یه تنهایی سکوت ممتد خونه بهم میگفت تنهایی میشد اینجا یه انعطافی به کلمات بدی و ساده مصرع آخر و تموم نکنی چون حسه جاری در این بند عالیه ------------------------------------------- ورق برگشته بود اینبار خلاف عشق میرفتی تو دنبال یه تسکینی برای ترس میگشتی برای ترس میگشتی علی داداشم نا مفهوم بود برای من اگه منظور پی ترس گشتنه باز از لحاظ معنایی خالی از اشکال نیست ------------------------------------------- لب یک پرتگاه سخت سرازیر یه تصمیمم من از ظرفیت چشمات فقط تردید میبینم =D> ------------------------------------------- به حکم تو خیال من پر از آشفتگی میشد تنم محکوم اعدام گناه سادگی میشد گناهم سادگی میشد فکر میکنم تکمیل میکنه معنیه این بندو ------------------------------------------ تو رفتی سمت دریایی که لبریز از سیاهی بود من اما با سراب تو دلم حالی به حالی بود =D> =D> -------------------------------------------- تو آغاز یه دنیایی که با شب هم قسم بوده منو درگیر مرگی کن که شاید باورم بوده ----------------------------------------------- علی جون میبخشی دیگه فرصت محدود بود سعی کردم نکاتی رو که واقعا باورشون دارمو بی حاشیه بگم از خوندن کارات خیلی خوشحال میشم =D> @};- @};-
    • علی قانع سلام رسول جان داداش همین که سر زدی برام یه دنیا ارزش داره البته دیگه ترکوندی شعرو نقد مگه چیه دیگهههههه ;)) ;)) داداش خودت میدونی سبک کار من این نیست فقط یه تجربه بود چون دوست دارم ترانه هام قابل اجرا باشه و این زبان به درد اجرا نمیخوره زیاد واقعا نقد همه ی دوستان و مخصوصا تو بهم خیلی کمک میکنه.. موفق باشی
  • صادق شيخي آفرين .خوب بود..موفق باشيد @};-
  • یاسمن شکفته سلام. خوب بود اما اگه اشتباه نکنم ترانه ی قبلتون رو که برای اجرا داشتین آماده می کردین، بیشتر دوست داشتم! چند مورد به چشمم خورد : احساس عصیان شنیده بودم اما (عصیان احساس) برای من قابل درک نیست! (بهم میگفت تنهایی) سکته وزنی/و 2 بار (ت) پشت سر هم مخاطب رو هنگام خوندن آزار میده. یک هجا هم کمه (برای ترس میگشتی) و (خلاف عشق میرفتی) سکته وزنی / عش(ق) .... ، این جا هم یک هجا کم داره (تصمیمم و می بینم هماهنگی صوتی دارن اما قافیه نیستن ( می رفتی) و ( می گشتی)/(سیاهی) و (حالی) هم قافیه نیستن مشکلات کوچیکی داره ترانه که با ویرایش ممکنه برطرف بشن.اما در کل میشد خیلی بهتر از این بنویسید کمی خسته کننده بود، نه بخاطر طولانی بودنش بخاطر اینکه هیچ خلاقیتی توی کارتون حس نکردم. امیدوارم ترانه های بعدی رو زیبا بخونم ازشما @};-
    • فریبا سید موسوی سلام یاسمن عزیزم .ببخش مداخله می کنم ولی عصیان احساس توو شعر و ترانه با مفهومه و اتفاقن تعبیر قشنگیه احساسی که به غلیان در میاد و آشوبگر میشه توو شعر و ترانه گاهی جابجایی دو واژه دو معنای متفاوت میده .ممنون از نقد خوبت موفق باشی @};-
      • یاسمن شکفته سلام خانم موسوی :-x ممنون از اینکه توضیح دادین! الان کمی درکش می کنم این ترکیبو اما بازم نه کاملا ! با این حال عذر می خوام اگه حرف اشتباهی زدم.سلامت باشید @};-
    • علی قانع سلام خانم شکفته ممنون از وقتی که گذاشتین عصیان احساسو باهاتون موافق نیستم درمورد سکته های وزنی کاملا درسته...نمیتونم یگم تعمدی بود چون به نظرم هر ایرادی ضعفه اما به نظرم تو ترانه اگه به کل کار ضربه نزنه و به معنی کارانسجام بده میشه استفاده کرد هجای کم تو اون دوتا مصراع هم زیاد به نظرم نیومد...اما حتما تلاشمو برای رفعش میکنم درمورد قافیه ها هم اگه اجازه بدین خیلی موافق نیستم یادمون نره ترانست و البته انواع قافیه رو یادتون نره...... ;)) ;)) دیگه ته تهش می رفتی و می گشتی قافیه وزنی هستن :"> درکل این شعر فقط برام یه تجربه و بود خواستم خودمو تو این سبک و این زبان امتحان کنم :-/ خیالتون راحت سعی میکنم دیگه سراغش نرم :"> :"> :"> نظرتون کاملا برام محترمه ممنون
      • یاسمن شکفته در کل خیلی روی قافیه کار نکردین و فکر می کنم بیشتر قافیه های آوایی مد نظر شما بوده! چون غیر از مواردی که گفتم در بند 2 و 3 هم قافیه مستقیم به کار نبردین. اما در کل زیبا بود موفق باشید @};-
  • میترا موسوی درود بی نهایت کاره زیبایی بود =D> =D> =D> من که خیلی پسندیدم @};- @};-
  • حسین خزایی واقعاا زیباا و با احساس علی جان .. تبریک میگم ... @};- @};- لب یک پرتگاه سخت سرازیر یه تصمیمم من از ظرفیت چشمات فقط تردید میبینم @};- @};-
  • مرتضی مهرعلیزاده سلام دوست عزیز کار خوبی بود ..ولی به غیر از سادگی و اشفتگی بقیه قافیه ها کمی نا متعارف بودن..ظرفیت چشمات هم خیلی کلمه سنگینی بود و توو چشم بود....موفق باشید
  • علی حمیدی کار بسیار زیبایی بود @};- @};- =D> =D> موفق باشید.
  • عباس مقدم بسیار بسیار زیبا بود علی جان و واقعا لذت بردم افرین سبز بمانی @};- @};-
  • سامان جاويدان سلام علی جان خوندمت عزیزم کاراتو دوست دارم آفرین این کارتم به دلم نشست @};- @};- میپسندمت @};-
  • آیدین صبور لب یک پرتگاه سخت سرازیر یه تصمیمم من از ظرفیت چشمات فقط تردید میبینم =D> =D> =D> @};- @};- @};- خوب
    • علی قانع ممنون آیدین جان........ @};-
    • محسن قانعی به حکم تو خیال من پر از آشفتگی میشد تنم محکوم اعدام گناه سادگی میشد سلام عزیز... والا سطح این ترانه به ما نمیاد خیلی باهال بود مرسی عزیزم فقط یکی مشکل داشتی که خودم هم این مشکل و دارم خیلی سعی میکنم درست بشه ها نمیشه! بعضی جاهاش وزن تو ذوق میزنه عزیزم میگم که خودم هم این مشکل و دارم... . ان شالله زودی زودی زود مشکلمون برطرف بشه ممنون خیلی قشنگ بود
      • علی قانع محسن جان ممنونم از اینکه وقتتو گذاشتی کاش اشاره میکردی کجاش مشکل وزنی داره............ :-/