بن بست
توو دستای زمان ببین که حالم
به چه وضعی بدون تو رسیده
تموم ساعتا رو دوره کردم
کسی یک سال چهرمو ندیده
شب و روزم شده شبیه بن بست
میون چار تا قامت دیوار
تموم شب نشستم پشت میزم
تموم روزها بیکار بیکار
تو دستای زمان گمشدم انگار
نمیفهمم چطوری روز میشه
کنار پنجره موندم از اون وقت
که تو میری از این کوچه همیشه
یه جوری گم شدم از وقتی رفتی
جهان واسم شبیه آدما نیست
توو این خونه یه چیزایی عجیبه
دیگه هیچ چی شبیه قبلنا نیست