دختر خوب!

آن سویِ تنهایی

در لا به لایِ شب

گیسو رها کرده

بدکاره ای امشب

جُرمَش یکی جُرم است

دردش هزاران درد

در کوچه می رقصد

با سایه هایِ سرد

اَشکی نمی ریزد

دردش نمی گوید

جز راهِ رسوایی

راهی نمی پوید

در خلوتش می گفت:

-با آسمانِ سنگ-

بدکاره ام، اینم

نِی زاهدی صد رنگ!!

جُرمَم یکی جُرم است

دردم هزاران درد

جَبرِ تو می رقصد

با سایه هایِ سرد!

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/6531کپی شد!
791