خواب
خواب دیدم در خیابان
یک غزل جا مانده است
شاعری در خون نشسته
عشق تنها مانده است
خواب دیدم آسمان را
بی تو تهمت می زنند
ماه را سر می برندُ
حرف غیرت می زنند
خواب دیدم در مساجد
کوس رسوایی زدند
بر دل معنی پرستان
مُهرِ تنهایی زدند
خواب دیدم کوچه ها را
آب و جارو می زنند
نارفیقان بر رفیقان
زخم و نارو می زنند
خواب دیدم نام ما را
باد می روبد زِ بام
بام ویران می شود
ما مانده در آوارِ نام