عاشق ساده
عاشق ساده
من از شبهای تنهایی نمی ترسم
از این سرمای طولانی نمی لرزم
بجز آغوش پر گرمای تو مهری؛
به آدم های این دنیا نمی ورزم
می خوام تا صبح فردا منتظر باشم
که توی قلب پر احساسِ تو جا شم
غمِ سنگینِ تو بر روی این شونه؛
یه کاری کرده تا من از کمر تا شم
بیا من رو ببر تا لمس فردا ها
به دنبالت میام تا پشت دریاها
اگه دیوارِ البرزم جلوم باشه؛
نبینی از رمق افتاده این پاها
نمی خوام تا بگم من مثل فرهادم
یا اینکه بوسه ی خنجر به رگ دادم
خودت میدونی از طرز نگاه من ؛
که تنها عاشق و دلداده ای سادم..
پائیز ۸۷