روبان صورتی

سلام یاران گرامی

یه خونه؛یه در، یه آدم کوچولو / یه کیف پارچه ای کهنه به پشت…
……………………………………………………..
دوباره بچگیامو می بینم / گرم و تازه توُ یه تصویر درشت

از ته کوچه یه دختر همیشه / با گیسای بافته ی بور می اومد
به خودم دوباره نزدیک می شدم / تاصدای پاهاش از دور می اومد

دو تا کوچه مونده تا مدرسه مون / دستمون یواش یواش یکی می شد
تو کلاس؛رو نیمکت چوبی سرد / شونه هام با شونه هاش یکی می شد….

اون تو بودی ؛ یادته سارای من؟! /چه جوری پیش تو دارا می شدم!
وقتی اشکاتو می دیدم رو کتاب / تشنه ی آب گوارا می شدم

مشق ما دوتا که «آب – بابا» نبود / با کتابا چنگ و بربط می زدیم!
با نگاه بی قرار شادمون / مشقای همدیگه رو خط می زدیم…

من توُ رؤیای نجیبت می شدم / اون که با اسب، توی بارون می اومد
مردی که تو زندگیش گشنه نبود / وقتی حرف می زد بوی نون می اومد…

توی رؤیا؛ وقتی دارا می شدم / تو رو شکل خودِ سارا می دیدم
تا توُ فکر یه کس دیگه نری / همه ی عکسامو دورت می چیدم

روبان صورتی دامن تو / هنوزم وصله زخمای منه
با بوی دست تو مرهم نمی خواد / حتی زخمی که تو قلبم می زنه…

چی می شد وقتی که ما بچه بودیم / تو کتاب قصه مون عکس می شدیم…
واسه خوب موندن این خاطره ها / یه همیشه ی پر از مکث می شدیم…

***

با سپاس

https://www.academytaraneh.com/5058کپی شد!
1680
۳۸

  • سعید قدیمی حرف نداشت @};-
  • عطیه سلیمیان لایک استاد @};- @};-
  • شيوا دياني همیشه ی پر از مکث... عبارت خیلی خیلی قشنگیه... =D> ممنون... @};- اوقاتتون خوش
  • میلاد زمانیان سلام استاد..فقط سکوت لایک.
  • سعید زارمی (سام) دروود بر شما =D> =D>
  • امیر علیزاده سلام استاد..فوق العاده عالی و زیبا بود..محو این شعر شدمم..تبریک +لایک @};- @};- =D>
  • مـریــم جـلائی درود جناب آتشزاد ترانه تون حس زیبایی رو داشت، واقعاً فوق العاده بود... ممنونم برای به اشتراک گذاشتن این حس زیبا... با مهر @};-
  • آرزو منتظر درووود استاد عزیزم :-x نمیدونم چی بگم !! واقعا لذت بردم ،بی نهایت زیبا بووووووود...بی نهایت @};- @};-
  • احسان رجبی سلام اینکه بخواهم در مورد ترانه شما از "خوب" ، "عالی" و یا "خیلی خوب" استفاده کنم را کار صحیحی نمیدانم ! چراکه برای نظر دادن در مورد دیگران حدالقل باید چیزی بدانیم . اما لذت بخش بود . این "دارا و سارا " که این روز و روزگار خیلی داره به شعر و ترانه ها برمیگرده من رو هم به فکر فرو برده . حرف های زیادی برای گفتن دارم که دارا و سارا می توانند در بیان آنها من را یاری کنند . شاید من هم ... مانا باشید
  • مهسا پهلوان وقتی داشتم میخواندمش دلم لرزید یک هو..البته زمان ما همکلاسیمان دختر بود ;)) اما من باز هم عاشق همکلاسی صمیمی ام بودم... مرسی از این ترانه ی زیبا استاد گرامی..بامهر.پهلوان @};-
  • مرضیه میرزایی درود جناب آتشزاد .این ترانه ای بود که هر کس میتونست با آهنگ دلخواه خودش بخوندش. تصویر غم انگیز خاطرات کهنه وشاید مشترک بین همه ی .../چقدر ساده وزیبا .این ترانه رو باید بارها خوند.فقط لمس دو کلمه عکس ومکث برام سخت بود یعنی اون روونیه بقیه کلمات رو نداشت. بسیار لذت بردم. موفق باشید. =D>
  • سوگندرضایی اون تو بودی ؛ یادته سارای من؟! /چه جوری پیش تو دارا می شدم! وقتی اشکاتو می دیدم رو کتاب / تشنه ی آب گوارا می شدم با احساسی که ترانت بهم داد ترجیح می دم به احترامت سکوت کنم شاعر @};-
  • محمد علیزاده عالی..دست مریزاد...لذت بردم
  • داود فرزانه سلام استاد... بسیار عالی . فوق العاده بود... پاینده باشید
  • شهاب آتشزاد درود گرم و بی پایان به تک تک شما بزرگواران @};- فدای چشمای قشنگ همگی...! از خشنودی شما خرسند و سرافراز شدم و البته تا آخرین نفس سپاس گزار شما سروران گرامی @};- حالا با افتخار تاجی از وجود نازنین شما روی سرم احساس می کنم... :-) امیدوارم بتونم محبت یکایک همدلای آسمونی مو جبران کنم... اما در مورد اشاره هوشمندانه خانم راد ارجمند لازمه عرض کنم که «بربط»توی بستر زمانی حوادث این ترانه غریب نیست...اون روزا هنوز اسم این ساز قدیمی از خاطره ها نرفته بود و حداقل توی کتابای درسی نفس می کشید...در مورد گوارا هم...بنده شخصاً هنوز وقتی کسی بهم نوشیدنی تعارف می کنه عرض می کنم:«گوارای وجود!» اما عذر می خوام اگه با واژه های نامأنوس براتون پارازیت ذهنی ایجاد کردم...قول می دم وقتی پای احساسات زمان حال در میون باشه از چنین واژه هایی استفاده نکنم... و با کمال شرمندگی این نکته رو هم عرض کنم که یادم رفته بود مصرع اول بند آخر به این صورت ویرایش شده: چی می شد(اون روزا که)بچه بودیم...با این حال انتخاب هر کدوم از این دو گزینه رو به درک برتر مخاطب واگذار می کنم...از همراهی شما متشکرم... قربون آبی دریایی دل یک بند همه تون :-x @};- @};- @};-
    • مهدی صفا شهاب جان متانت کلامت قابل احترام هست اما ممکنه خیلی ها از این نوشته متد بردارن و من اعتقاد دارم در این موارد باید رعایت تازه کار ها رو هم کرد... بربط یا عود /سازیست باستانی و ایرانی که پس از اسلام به سرزمین های عرب راه یافت از معروف ترین نوازندگان بربط یا بربت میتوان به زریاب اشاره کرد که سازنده ی ساز گیتار برای دربار اسپانیا نیز هست /سده ی سوم هجری/ از اونجایی که بربط اسم هست نه محاوره برمیداره نه کلاسیک مثل اینکه من بگم مهدی اسمی 1400 سالس و در ادبیات امروز بهتره مهنوش بگیم تا در ترانه خودش رو نشون بده/ گوارا=بخاطر داشتن واج گ واژه ای صد در صد ایرانی و من تصور نمیکنم در محاوره نام دیگری داشته باشه ؟خوش نوش؟ مشتی بهتره؟نمیدونم تو میدونی شهاب؟؟؟؟؟ @};-
      • زهره راد جناب صفای بزرگوار من نخواستم جسارت کنم فقط احساسمو گفتم این دو واژه البته در ترانه برام نامونوسه چون معتقدم از واژه هایی هست که گیرایی یه زبون ترانه رو کم میکنه ، شما درست میفرمایید مشکلی نداره و من به توضیحات شما واقف بودم ولی استفادشو در این ترانه ی زیبا البته بخاطر ترانه بودنش جایز ندونستم که این سلیقه ای یه شاید بقییه بپسندن و ایرادی به استاد عزیزم نیست که کارشون بی اندازه محکمه @};- @};- @};- شاید نظرای سلیقه ای رو نباید نوشت ... @};-
  • سید حامد سید کریمی مشق ما دوتا که «آب – بابا» نبود / با کتابا چنگ و بربط می زدیم! با نگاه بی قرار شادمون / مشقای همدیگه رو خط می زدیم… شما فوق العاده اییییییییییی فقط همین رو میتونم بگم فدا مدا راستی به ترانه های من هم سر بزنید،لطفا @};- @};- @};- @};- @};-
  • موسی صادقی چی می شد وقتی که ما بچه بودیم / تو کتاب قصه مون عکس می شدیم… واسه خوب موندن این خاطره ها / یه همیشه ی پر از مکث می شدیم… @};- لایک
  • فرزانه كمالوندي سلام جناب آتشزاد عزيز دلنشين و زيبا آدم و با خودش ميبره ب دوران شيرين كودكي...مرسي =D> چی می شد وقتی که ما بچه بودیم / تو کتاب قصه مون عکس می شدیم… واسه خوب موندن این خاطره ها / یه همیشه ی پر از مکث می شدیم… مرسي..مرسي..لايككككككككككككككككك @};-
  • امید بابائی سلام جناب آتشزاد گرامی ترانه زیبایی نوشتید.رفتم به سالهای دور بی تکرار... به رسم یادگار: "خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن مانا ترند درس‌های سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه وکلاغ روبه مکار و دزد دشت و باغ روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی با هوش بود فیل نادانی برایش موش بود با وجود سوز و سرمای شدید ریز علی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا می شدیم ما پرازتصمیم کبری می شدیم پاک کن هایی زپاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستان ما از آه بود برگ دفترها به رنگ کاه بود مانده در گوشم صدایی چون تگرگ خش خش جاروی بابا روی برگ همکلاسی‌های من یادم کنید باز هم در کوچه فریادم کنید همکلاسی‌های درد و رنج و کار بچه‌های جامه‌های وصله‌دار بچه‌های دکه خوراک سرد کودکان کوچه اما مرد مرد کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم لا اقل یک روز کودک می‌شدیم یاد آن آموزگار ساده پوش یاد آن گچ‌ها که بودش روی دوش ای معلم یاد و هم نامت بخیر یاد درس آب و بابایت بخیر ای دبستانی‌ترین احساس من بازگرد این مشق‌ها را خط بزن" همیشه باشید برادر در سایه خداوند @};-
  • مینا کاشانی درود بر شما استاد عزیز @};- واقعا زیبا بود =D> =D> =D> =D> =D> =D> متشکرم @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • حامد تقی خواه الان یکم ترانه هوش از سرم برده... دوباره بر میگردم... برمیگردم و دوباره و دوباره میخونم @};-
  • مهدی آرین منش استاد آتشزاد گرامی بسیار زیبا بود...خیلی قشنگ بود. جای هیچ کلامی برای من باقی نمیمونه جز تشکر.. لایک با عشق. @};-
  • ساحل صالحي سلام آقا شهاب ترانه تون يه حس عالي رو بهم القا كرد يه عاشقانه ي لطيف پاك معصوم ... دلم مي خواد بارها و بارها بخونمش دلم مي خواد دوباره برگردم به كودكيم ... همه چيز همونطوري كه انتظار مي رفت درست و بجا و حرفه ايه ... ممنونم كه امشب رو با اين روبان صورتي به يه شب صورتي زيبا بدل كردين @};-
  • عباس اسماعیل زاده دست گذاشتین رو نقطه کور ترانه های امروزی!!! عشق به روایتی دیگه!!! بسیار زیبا نوستالژی رو به تصویر کشیدید و تصویرسازی هاتون رو می ستایم به خاطر این توانمندی در کلمات... قافیه ها هم دلنشین بودند.... =D> با مهر... @};-
  • صدیقه میری واییییییییییییییییی! عالی بود عالی.......! با نگاه بی قرار شادمون / مشقای همدیگه رو خط می زدیم… چی می شد وقتی که ما بچه بودیم / تو کتاب قصه مون عکس می شدیم… واسه خوب موندن این خاطره ها / یه همیشه ی پر از مکث می شدیم… =D> =D> =D> =D> لایک @};-
  • فرشاد محمدی سلام استاد. بسیار لذت بردم. فوق العاده بود تصویر و حسی که جریان داشت.. @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • امین باورصاد فوق العاده زیبا! درود بر توانایی شما در سرودن! @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • مـیــنا ملکی واقعن دلنشین بود همه چیز توی این ترانه سر جاش بود ،لـــــــــــــــــــذت بردم @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • زهره راد استاد عزیز از این ترانه ی زیبا تون لذت بردم @};- مرسی از قلم توانمندتون و مرسی از احساس نابتون @};- فقط استاد عزیز جسارته یکی دو واژه که رفت سمت زبون کلاسیک و از محاوره دور شد آزارم داد "بربط" "گوارا " بازم ببخشید احساسمو گفتم @};- دوست دارم بیشتر و بیشتر از شما بخونم و دوست دارم بیشتر و بیشتر از شما بیاموزم @};- نگاه باارزشتونو از ترانه های من دریغ نکنید @};-
  • مینا یوسفی سلام جناب آتشزاد واقعا محشر بود مرسی از اینکه لذت خوندن این ترانه رو یه ما هدیه کردین @};-
  • میثم بخشی سلاموسنم کمتر از این حرفاست که حرفای شیرینتو درک کنم.اما با خوندن ترانه ت یه نسیم نوستالژی توی ذهنم وزیدن گرفت...ممنون از کار قشنگتون
  • مهدی صفا رفتم به غمناکترین خاطرات دور /شاید زیباترینشون وپاکترین و معصومترینشون/ چقدر حالم الان متحول شده شهاب /این دقیقن اتفاقی هست که در یک ترانه باید حادث بشه دیگه کاری نیست که در این ترانه انجام نشده باشه. رویایی هست /لطیف هست/شورانگیز هست/ ویرانگر هست و مقدس با اغاز بیت دوم یه نسیم وارد کالبد خواننده میشه و با دنبال کردن مسیر زیبای تصویر این نقش عشق شوری در نهاد ادم بپا میکنه به باور من کسی نیست که این ترانه ی چند وجهی رو بینه و از ارتباط عمیق با این ملو درام بی بهره بمونه/ جز این هم توقعی نمیشه ازت داشت شهاب عزیزم /اندیشه ی حکیمانه ای که در پشت واژه ها مخفی کردی داره یک عمر رو به تصویر میکشه و من برای تماشای این پرده ازت ممنونم ... خودت میدونی که میتونم در مورد بند بند روایت زیبات حرف بزنم اما بذار با خاطراتی که برام زنده شد خلوت کنم و دوباره و دوباره ترانه ی شورانگیزت رو تماشا کنم @};- @};- :-( @};- @};-
  • مهرناز عطایی یه همیشه پر از مکث...... کاش میشد... سلام بر شما... لذت بردم .... ای کاش که من همیشه کودک بودم... وابسته ی جند تا عروسک بودم....(بداهه) لایک..
  • مریم باقریان سلام جناب آتشزاد. ترانتون موضوع جالب و با احساسی داشت.موفق باشین =D> =D> =D> =D>
  • پرویز کدخدایی سلام و درود بر شما... بسیار عالی ... مشق ما دوتا که «آب – بابا» نبود / با کتابا چنگ و بربط می زدیم! با نگاه بی قرار شادمون / مشقای همدیگه رو خط می زدیم… =D> @};- مرسی استاد... در پناه حق @};-