وزن آزاد در ترانه ی معاصر
درود بر همگان
متاسفانه اخیرا موجی در آکادمی به راه افتاده که تعداد معدودی از دوستان حول محور وزن در ترانه، عدم صحت وزن عروضی در ترانه ها را به عنوان ایرادی نوساخته علم کرده و در غالب نقدها این مساله را تکرار میکنند به گونه ای که متاسفانه نوگامان عرصه ی ترانه سرایی تحت تاثیر این نقدها در حالی که حتی تعریف صحیحی از مقوله ی وزن در ترانه ندارند این مورد را بجا و نابجا در حاشیه ی ترانه هایی که میخوانند مطرح میکنند
هدف از این مقاله تعریف و تفهیم مقوله ی وزن در ترانه بر اساس دیدگاه صاحب نظران عرصه ی ادبیات و ترانه سرایی، همچون روزبه بمانی ، سعید کریمی و .. می باشد کسانی که دهه هایی از عمر خود را در عرصه ی ترانه و ترانه سرایی سپری کرده اند و تجربیات ، تحقیقات و کلام آنها میتواند چراغ راه کارورزان این صنف باشد، امید که این مقاله آغازی برای ایجاد تحول در فضای نقد و انتقادهای آکادمی ترانه باشد
متاسفانه مشکلی که ما در جامعه ی بزرگ ترانه سرایان داریم این است که غالبا هر ترانه سرا بعد از سرودن چند ترانه و چند ماه فعالیت در این زمینه میخواهد برای خود و دیگران مرجع علمی بشود ، قاعده بسازد و حتی الامکان آن را به هم صنفان خود تحمیل کند . بر اساس تعریف روزبه بمانی از ترانه : « ترانه در نگاه کلی شعریست که با ذهنیت موسیقیایی ، برای تلفیق با موسیقی و مناسب با سبک موسیقی مورد نظر سروده می شود که بدیهی است می تواند “موزون و مقفی هم نباشد”» ترانه سرایی که با حداقل پیش زمینه های تئوری موسیقی آشنایی ندارد و اساسا مفهوم ترانه در یک میزان با نت های مختلف موسیقی را نمیداند صلاحیت اظهار نظر کلی درباره ی وزن در ترانه را ندارد! اساتید برجسته ای چون شهیار قنبری که در حدود نیم قرن تجربه ی ترانه سرایی و در کنار آن تلفیق سروده های خود با موسیقی را تحت عنوان آهنگسازی در کارنامه ی خود دارند کسانی هستند که منابع ناطق ترانه ی معاصرند..
شاید خیلی ها ندانند در گذشته به هر سروده ای که با هجای کوتاه آغاز میشد و بر وزن «مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیل» استوار بودو چهار مصرع داشت ترانه می گفتند ، چیزی که ما امروز به آن دو بیتی می گوییم! آیا درست است که ما امروزه بخواهیم از ترانه چنین تعریفی ارائه کنیم به صرف اینکه شاعران کلاسیک نویس ما زمانی چنین تعریفی از ترانه ارائه داده اند؟ و از این تعریف قدیمی نسخه ای برای تمام ترانه سرایان بپیچیم و هر اثری که از آن تبعیت نکرد را دارای نقص بدانیم؟!
مساله ی وزن عروضی در ترانه هم سال هاست که تکلیفش روشن است! بزرگانی که والیان ترانه ی نوین فارسی در عصر معاصر هستند در گفتار و عمل خود وزن عروضی را به عنوان یک باید برای ترانه نپذیرفته اند آنوقت عده ای که در همه اصناف هم وجود دارند رسیده و نرسیده کاسه ی داغ تر از آش میشوند و اگر در گفتار خود مقبولیت چند نفری را ببینند آثار ماندگار و درخشان شهیار قنبری همچون ترانه ی – کودکانه – (بوی عیدی ، بوی توپ ، بوی کاغذ رنگی، بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو، بوی یاس جانماز ترمه ی مادربزرگ..) را هم به جرم نداشتن وزن عروضی و مقفی نبودن زیر سوال میبرند ، هر جا هم نتوانستند موسیقی درونی ترانه ای را دریابند به اعتراض میگویند فلان بخش ترانه ات روان نبود جناب پدر ترانه ی نوین!
این اوج ناآگاهی یک کارورز ترانه ی معاصر را میرساند چون به فراخور ناآگاهیش بر این باور است که ترانه آنقدر بی حساب و کتاب است که منِ نوعی باید برایش چارچوب مشخص کنم چهار چوبی تحت عنوان تقید به وزن عرضی در ترانه و الزام فراگیری عروض برای هر ترانه سرا
مطمئنا همه ی اساتید ، ادیبان و محققان متفق القول بر این باورند که آموختن عروض برای هر شاعر، ترانه سرا و حتی مخاطب شعر و ترانه مفید است و پیرو همین مفید فایده بودن بسیار خوب است که مقالات و آموزش هایی در این زمینه منتشر شود تا علاقه مندان مطالعه کنند و با آنها آشنا شوند که در آکادمی ترانه هم جناب تهرانی این زحمت را متقبل شدند و خدا قوت هم دارد. اما سخن از الزام به کارگیری عروض در ترانه حرفی نیست که ترانه سرایان این مجموعه بخواهند آن را از کارورزان کم تجربه ای مثل بنده و دیگرانی که سال های اول ترانه سرایی خود را پشت سر میگذارند یا بعضا چند ماهی ست به این صنف پیوسته اند بپذیریند.
پیرو توضیحات فوق بجاست که مروری کوتاه بر نظرات اساتید فن و ترانه سرایان صاحب نظر در مورد وزن ترانه داشته باشیم :
روزبه بمانی:
ترانه در نگاه کلی شعریست که با ذهنیت موسیقیایی ، برای تلفیق با موسیقی و مناسب با سبک موسیقی مورد نظر سروده می شود که بدیهی است می تواند “موزون و مقفی هم نباشد” امروزه کوچکترین تردیدی وجود ندارد که “فاقد وزن عروضی بودنِ سروده” چه به ضرورت ملودی و چه غیر از آن دلیل بر ترانه نبودن آن سروده نیست .
سعید کریمی:
وزنِ (برخی) ترانه (ها) را همانگونه که پیشتر گفتم ، می توان آزاد ! نامید ، با این توضیح که این نام عجالتا نامِ درستی برای وزنِ این ترانه ی خاص نیست.. .
وزنِ آزاد محصولِ شعر سپید (شاملویی) است که آنرا باید خارج از این دو حیطه (وزن عروضی و وزن عددی) دانست . کوتاهی و بلندی مصاریع از هیچ نظامِ هجاشناسی تبعیت نمی کند و اراده ی شاعر در بیانِ مفهوم و . . . آنرا مشخص می سازد . حال در این ترانه یغما به طورِ نسبی به وزنِ عددی توجه داشته است . تعدادِ هجاهای مصراعها به هم نزدیک و بعضا برابر است :
نباید گله میکردیم ( ۸ )
از سنگینیِ چکمههاتون ! ( ۹ )
خُب ما شونه داریم ( ۶ )
واسه این که لِه بشه به زیرِ پاتون ! ( ۱۲ )
دستامونُ واسه این داریم ( ۹ )
که قُلُ زنجیرا نپوسَن ! ( ۹ )
سینههای ما جون میده ( ۸ )
واسه دریدنُ گولّه خوردن ! ( ۱۰ )
و . . .
به جز یک مورد (بندِ نباید گله می کردیم) در بقیه ی موارد ، اختلافِ تعدادِ هجاهای هر بند بیشتر از ۲ نیست و این نشانه ی تمهیدِ نسبیِ ترانه سرا برای اجرای موسیقیاییِ ترانه است . او به یکباره تمام قالبهای معمول را به هم نریخته بلکه در قالبِ چهار پاره ترانه ای مقفی نوشته با مصراعهایی که تعدادِ هجاهایی نزدیک به هم دارند که با توجه به فرمهای معمولِ موسیقی ایرانی قابلیت اجرا نیز دارد و بایست به انتظار نشست تا نتیجه ی کار را دید . به هر روی ، چنین تلاشهایی رهیافتی است برای خروج از کلیشه های ترانه نویسی در چند دهه ی اخیر ..
دکتر افشین یداللهی:
وزن در ترانه چه نوع کارکرد و معیاری دارد؟ برای ترانههایی که روی ملودی نوشته می شوند از کششها و میزانهای ملودی پیروی میشود.(نه از وزن عروضی!) اگر شما آن کلام را خارج از آن ملودی بخوانید ممکن است که هیچ وزنی در آن محسوس نباشد. اما در مورد دیگر انواع, وزن ترانه مثل کلام محاوره یک سری کششها و هجاها بلند و کوتاه است. ترانهسرا دستش باز است که به صورتهای مختلف آن را بخواند و آنجا هم اینطور نیست که ما هیچ وزنی را رعایت نکنیم….
در بقیه موارد هم چه از لحاظ هجایی و چه از لحاظ عروضی سکتههایی در ترانه اتفاق میافتد که با توجه به ظرفیتهای ملودی قابل چشم پوشی و گاه باعث افزایش ظرفیت موسیقیایی کلام میشود و این به آن معناست که ترانه مجموعهای از کلام و موسیقی است که تناسب آنها، ترانه خوب را عرضه میکند.
ادامه دارد..