«رابطه بیمار»
«رابطه بیمار»
قطره قطره تموم اشکهامو تو هوای تلخ نبودنت میریزم
من شکستم از این رابطه بیمار من همون برگ زرد تو پاییزم
مث یه ساز بیمار که سلش رو فالش می خونه کوکم به هم خورده
حوصله ای ندارم و غمگینم و جسم و حسم توی ثانیه ها مرده
بغضمو باز می کنم آهسته ، نفسام به شماره افتاده
هق هقم فضا رو پر کرده فکر من توو سکوت جون داده
با خودم درگیرم و میدونم زندگیم مثل بهانه شده
از تو دلگیر شدم و تا رفتی قلمم وقف ترانه شده
مث یه ساز بیمار که سلش رو فالش میخونه کوکم به هم خورده
حوصله ای ندارم و غمگینم جسم و حسم توی ثانیه ها مرده
خشک شدم و زیر پای این مردم بی بها از نگاهت میریزم
من شکستم از این رابطه بیمار من همون برگ زرد تو پاییزم.