قدم بزن (!!)

قدم بزن صدای پات شبو گریزون میکنه!
عقربه های ساعتو به خواب مهمون میکنه..

قدم بزن تا غربتو بدی به دستِ جاده ها
پس بزنی دست غمو از رو تن پیاده ها..

هر قدمِت تو شبِ من ، چراغیه که روشنه
خورشید من طلوع کن از پهنه‌ی این روزنه

پشت هر گریه شکستم
از کمینِ مرگ گفتم
از  تـنِ زخمیِ بادو
بوسه‌ی تگرگ گفتم

تو این اسارتِ قفس جا واسه ما شدن کمه
هر واژه شعرم حسرته ، هر ثانیه جهنمه

نذار بمـونـم تا ابد تـن‌سـوزِ آخـریـن نگاه
بدون تو هر وجبِِ جاده میشه یه کوره راه

خسته نشو که هر قدم نبضِ یه فریاد منه
نباید از دوری تو این منِ خسته بشکنه..

پشت هر گریه شکستم
از کمینِ مرگ گفتم
از  تـنِ زخمیِ بادو
بوسه‌ی تگرگ گفتم

 ………………..

سلام دوستان، فقط خواستم به وسیله ی این پانوشت از عزیزانی که در هر روز بنده رو به نقد ترانه هاشون دعوت میکنند به خاطر لطفی که دارند تشکر کنم و عذرخواهی کنم بابت اینکه متاسفانه با زمان کمی که قادرم در آکادمی باشم امکان مکتوب کردن بسیاری از نظرهام رو ندارم و البته گاهی هم حرف خاصی برای گفتن.. که مسلما اینها به معنیِ نخواندن ترانه های دوستان خوبم و بی تفاوت بودن نسبت به دعوت ها  نیست، بسیاری از کارها رو دنبال میکنم بخصوص عزیزانی که بزرگوارانه دعوت میکنند و تعدادی از دوستان که شخصا به کارهاشون علاقه دارم. این ترانه اولین سروده ی من در سال ۹۲ بود.

.

https://www.academytaraneh.com/45788کپی شد!
2334
۱۰۶

  • فریبا سید موسوی سلام ..ترانه خوب و ساد ه ای بود ولی راستش خیلی تعجب کردم :-) این ترانه به نظر من نکته ی خیلی شگفت انگیزی نداشت که باعث بشه این همه بحث و جدل و به قول دوستانی که در همین جا گفتن کرکری براش پیش بیاد .این ترانه از نظر شخص من هم سطح ترانه هایی بود که خیلی از دوستان در اینجا منتشر می کنن که نهایتن به چند لایک و خوب بود منتهی میشه وگاهی اصلن دیده نمیشه جناب بهاری عزیز طرف صحبت من فقط شخص شما نیستید و خطابم به تمام دوستانی هست که برای یه اثر خیلی ساده و معمولی جنجال به پا می کنند .با عرض شرمندگی و پوزش به نظرم توو این کامنتها فقط شخص بهاری نقد شده بود نه ترانه ایشون چون ترانه هایی در سطح بسیار بالاتری هم دیدم که حتی زحمت درست خوندنشون رو دوستان به خود نمیدن . براتون آرزوی سعادت و سربلندی می کنم خسته نشو که هر قدم نبضِ یه فریاد منه نباید از دوری تو این منِ خسته بشکنه.. =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};-
    • عماد بهاری درود بر شما خانم سید موسوی نظرتون محترم ولی من منظور شما رو از یک اثر خیلی ساده و معمولی دقیقا متوجه نشدم البته شاید این نوع جدیدی از نقد در آکادمی ست که من از اون بی خبرم، آقای عزیزی که از قضا تازه وارد هم هستند تشریف میبرند پای ترانه ی ساعت بیست و پنج خانم نیشابوری کار خودشون رو راحت میکنند و در یک جمله مینویسند: -کی گفته این ترانه یه شاهکاره؟!- البته من همونجا هم به این شیوه ی نقد غلط اعتراض کردم ولی خب گویا این موارد دامن گیر دوستان دیگر هم شده خانم موسوی در مورد دیده شدن ترانه یا دیده نشدن هم خدمت تان عرض کنم که بسیاری از دوستانی که ترانه های بنده را پیگیری میکنند کسانی هستند که چندین سال است چه در فضای مجازی و چه در دنیای واقعی با هم آشنایی داریم و بنده هم گاهی یک یا دو ماه میگذرد تا از ده ها ترانه ای که مینویسم یک کار را در سایت منتشر کنم و در هر به روزرسانی مثل برخی دوستان یک ترانه جدید در لیست انتظار و صفحه ی نخست ندارم که بخواهم بیشتر دیده شوم. پس بازهم حق دارم که عرض کنم در این مورد هم متوجه منظورتون نشدم . این ترانه هم که بنده عرض کردم از معدود کارهای من در این ژانر است و ادعایی روی آن ندارم ولی باز هم به جرات عرض میکنم به لحاظ تصویر و آرایه و محتوا لااقل یک ترانه ی -خیلی ساده- نیست! و اینگونه نقد کردن رو معادل توهین به سراینده میدونم چون نه در قالب نقد میگنجه و نه نظری که صاحب یک اثر رو به رفع ایرادات راهنمایی کنه در مورد نقد شخص عماد بهاری هم ، با احترام با نظرتون مخالفم و سعی میکنم به مسائل مربوط به خودم خوش بین باشم ، هر بحثی در این صفحه ایجاد شده لااقل یک ثمره و نقطه ی اشتراک پایانی داشته.. موید باشید @};-
  • احمداکملی سلام آقای بهاری. شعرتون رو دوست داشتم =D> =D> سبز باشی
  • امین دهقانی زیبا بود و خواستنی! : @};-
  • جواد پوران سلام.کار خوبی بود و من دوس داشتم. مهمترین جیزی که به ذهنم.رسید این بود که من دارم یه عماد بهاری میبینم با زبان خودش و پیدا کردن زبان بنظرم مهم ترین اتفاق بود. فقط یه مشکلی که توی کار بود جایی که میگی از پهنه این روزنه؟کدوم روزنه روزنه توضیح داده نشده و واسه من گنگ مونده موفق باشی
  • پرهام کوهیان سلام دوست عزیز عیدت مبارک و سیزده هم شاد. ترانه ی قشنگی بود و همون وقتی که داشتم می خوندمش با ترانه شما با آهنگ خوندم و کاش میشد ضبطش کنم. به هرحال ترانه ی زیبایی بود البته چند جا سکته داره ولی برای خوندن خیلی مناسبه. موفق باشی @};- =D> =D> =D> =D> =D>
  • سید پویا نجات فر درود عماد عزیزم دلتنگت بودم امیدوارم در سال جدید شادو سلامت باشی قربانت پویا @};-
  • شادان شهرو خیلی بلایی :-? با سلام و سپاس چگونه ای مهربان گریزپا دست مریزاد ترانه ی قشنگی بود . عیدت مبارک @};- =((
  • متین آماده نذار بمـونـم تا ابد تـن‌سـوزِ آخـریـن نگاه بدون تو هر وجبِِ جاده میشه یه کوره راه خسته نشو که هر قدم نبضِ یه فریاد منه نباید از دوری تو این منِ خسته بشکنه.. لذت بردم ...عالی بود.پیروز باشید
  • میثم و تبریک ، بسیار زیبا بود...
  • پيام عصار فوق العاده زيبا @};-
  • علی نصرالله زاده بسیار زیبا سرودید! ;)) ;))
  • یاشار حبیبی درود از خوندن ترانه تون لذت بردم و از مرور نظرات دوستان و پاسخ های شما بسیار آموختم. شاد و پرانرژی باشید
  • سعید تهرانی ( سمیر ) جناب بهاری عزیز درود . بسیار زیبا و دوست داشتنی بود کار لذت بردم . مخصوصا از اینکه ترجیعتون جدا از وزن اصلی ترانست . فقط به نظرم مصرع " بدون تو هر وجبِِ جاده میشه یه کوره راه " یک کمی لنگ می زنه ، حالا نمی دونم من بد خوندم یا واقعا اینطوریه !! در هر صورت جاری باشید @};-
    • عماد بهاری درود جناب تهرانی ولله من انقدر در این ترانه به خاطر نظرات دوستان ویرایش انجام دادم که احتمالا تا روز پایان انتشار، این ترانه باید یه نوبل بگیره بدون تو پایان هر پرسه میشه یه کوره راه با مهر @};-
  • بهنام دلنواز @};- =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D>
  • آرش توفیقی سلام دادا ... نمی دونم این خوبه یا بد ؟؟؟ اما اگه کسی این ترانه رو برام می خوندو می گفت به نظرت کار کیه ؟؟؟ بی شک می گفتم : جنتی عطایی !!! ضعف این نزدیکی در اینه که عماد بهاری امضای مشخصی نداره و بافت کلمات و ترکیب ها و تصویر ها و حتی به کار گیری قافیه منحصر به فرد نیست ... اما قوت این نزدیکی اینه که شکل هندسی ترانه و زبان و ترکیب ها به کارهای بزرگی چون جنتی عطایی خیلی نزدیک بود ، مخصوصا در آلبوم ضد نور ... #### من اینکار رو دوست دارمو مطئنم هم شعریت رو حفظ کرده و هم پتانسیل اجرا رو در خود داره و جز در چند کلمه با بقیه ی کار پابه پا تا آخر قدم زدم . **** و موضوع وزن رو هم که دوست ندارم واردش بشم رو بی خیال می شم اما با ترانه ای حال می کنم که وقتی از موزیک جدا کرده و روی کاغذ می نویسم ، حداقل می توانم روخوانی کرده و به شعر ارتباطش دهم . **** بایرامیز موبارک اولسون @};- با سپاس آرش توفیقی " دادا "
  • آناهیتا بنی اسدی نذار بمـونـم تا ابد تـن‌سـوزِ آخـریـن نگاه بدون تو هر وجبِِ جاده میشه یه کوره راه خسته نشو که هر قدم طلوعِ فریاد منه نباید از دوری تو این منِ خسته بشکنه.. درود عماد عزیز چه زیبا پاتو فراتر از وزن منزل! گذاشتی...مثل یه پرواز زیبا و آزاد بود... اولین ترانت مثل اولین شکوفه های بهاری به دل نشست... شاد زی و دیر زی... @};- @};- @};- @};-
  • گلاله حاجی زاده سلام.خیلی لذت بردم از خوانش ترانه تون.ممنون @};-
  • مسعود احمدی سلام ترانتونو دیدم بعد خوندم از اون فضاهایی که بنده به شخصه خیلی دوست دارم ولی هیچوقت تجربش نکردم خیلی زیبا گفتی نه وزنش مشکل داره نه هیچ چیز دیگه ای فقط به نظر من یه کم ترجیع بند کوتاهه. =D> =D> @};- @};- @};-
  • سعید ابطهی عماد عزیز با ویرایش روون تر خوندم و کماکان احساس می کنم یه مثنوی جهنم تو کار ننشسته پشت هر گریه شکستم از کمینِ مرگ گفتم از تـنِ زخمیِ بادو بوسه‌ی تگرگ گفتم
  • الهه عاشقی خسته نشو که هر قدم طلوعِ فریاد منه نباید از دوری تو این منِ خسته بشکنه... سلام جناب بهاری بسیار لذت بردم از خوانش ترانه تون.ریتمیک و روون بود. و اون پارادوکس وجب و راه و واژه و مثنوی رو هم دوس داشتم. سلامت باشید @};- @};- @};- @};- @};-
  • فرزاد كشاورز زيبا بود عماد عزيز موفق و پرترانه باشي
  • مرجان علیخانی مرسی از ترانه و توضیحاتتون در کامنت ها @};- کار درستی کردین بعضی بحث ها رو نباید ادامه داد
    • عماد بهاری خانم علیخانی من تا به این سنِ 24 سالگی همیشه دوستان انگشت شماری داشتم و جالبه که وقتی مرور میکنم می بینم که با تمام اونها قبل از دوستی یه بحث و دعوای جنجالی داشتم (این رو میتونید از جناب آرش توفیقی یا خانم صنم نافع بپرسید) شاید این بحث هم با سوءسابقه ای که من در انتخاب دوستانم دارم نهایتا به یک رابطه ی دوستانه ی خوب ختم بشه، خدا عالمه.. حضورتون رو گرامی میدارم
  • علی محمدی پشت هر گریه شکستم از کمینِ مرگ گفتم از تـنِ زخمیِ بادو بوسه‌ی تگرگ گفتم دو نداشت ، فوق العاده =D> @};-
  • سعیدسعادتی فر (غمخوار) سلام جناب بهاری ترانه ی زیبایی بود... قدم بزن صدای پات شبو گریزون میکنه عقربه های ساعتو به خواب مهمون میکنه.. @};-
  • مجید صادقی =D> =D> =D>
  • رسول آدینه فکر نمیکنم با وجود بحثایی که بین شما ودوستان مطرح شد حرفی از من بمونه فقط من بخاطر این توانایی که بین مفهوم ترانه واگیر واواژه ها با این کار داشت بهتون تبریک میگم البته نظر شاگردی مثل بنده نمیدونم چقد اهمیت داشته باشه براتون....ما که همیشه دعوتتون کردیم آقا عماد وقت داشتین قدم رو چشممون بزار عزیز جانم ------------------------------------ همیشه به همین خوبی باشید و بهتر و بهتر @};- @};-
    • عماد بهاری رسول جان شکسته نفسی میفرمایی شما خودت صاحب نظری و قلم زیبایی هم در سرودن داری. به پاس تمام ترانه های خوبی که ازت خوندم خدمت میرسم. در پناه مهتاب
  • سعید عباسی بسیار با محتوا من هم آموختم جناب بهاری @};- @};-
  • سعیده پورمحمد با سلام قبل از اين كه نظرمو در مورد ترانه بگم جا داره سال نو رو بهتون تبريك بگم و اميدوارم روزهاي خوبي در پيش رو داشته باشيد. و اما ترانه : اگه بخوام كلي نظر بدم بايد بگم وزن انتخابيتو خيلي دوست داشتم (فقط كاش بعضي قسمت ها از ريتم خارج نمي شد و تا انتها درست حفظ مي شد) با فضاي ترانه ت ارتباط خوبي برقرار كردم و بيت ترجيع بند رو هم خيلي پسنديدم. قدم بزن صدای پات شبو گریزون میکنه! عقربه های ساعتو به خواب مهمون میکنه.. قدم بزن تا غربتو از جاده ها دور کنی غبارِ غم رو از تن پیاده ها دور کنی.. (اينجا اگه بگي دور بكني بهتر نيست؟ در اين صورت ديگه لازم نيست "و" كشيده خونده بشه) بعده فرار از این قفس که آخرین تلاشمه هر واژه دور از تو برام یک مثنوی جهنمه پشت هر گریه شکستم از کمینِ مرگ گفتم از تـنِ زخمیِ بادو بوسه‌ی تگرگ گفتم تا اينجا خوب اومدي اما مصرع دوم اين بيت سخت خونده مي شه و وزن و خراب كرده. هر قدمِت توو شبِ من ، چراغیه که روشنه "خورشید من پیداس از پشتِ سرِ این روزنه" نذار بمونـم تا ابد ، تن‌سـوزِ آخریـن نگاه "کلاف عشقت پاره شه گم شم توی این کوره راه" اين مصرع هم زياد روون نيست. خسته نشو که هر قدم طلوعِ فریاد منه نباید از دوری تو این منه خسته بشکنه..(شايد سليقه اي باشه اما من اين من خسته رو نمي فهمم و كلا با اين تيپ تشبيه مشكل دارم! اين منِ خسته،اين منِ عاشق! الان "اين" دقيقا در اين تشبيهات چه نقشي داره؟ :S ) پشت هر گریه شکستم از کمینِ مرگ گفتم از تـنِ زخمیِ بادو بوسه‌ی تگرگ گفتم ترجيع بند رو هم كه گفتم،دوست داشتم! سپاس @};-
    • عماد بهاری درود خانم پورمحمد در مورد بعضی مسائل بالا با دوستان صحبت کردیم همینکه برای نوشتن این کامنت وقت گذاشتید برای من ارزشمنده و سپاسگزارتون هستم در پناه مهتاب
      • عماد بهاری با همه ی این تفاسیر در جهت نظر شما و دو سه عزیز دیگری که در مورد وزن کار صحبت کردند ویرایش مختصری انجام شد تا رسالتِ توجه به نظر منتقدان هم اعمال شود.. به امید روزهای بهتر
  • الهه صادقي پشت هر گریه شکستم =D> =D> =D> از کمینِ مرگ گفتم =D> =D> =D> از تـنِ زخمیِ بادو =D> =D> =D> بوسه‌ی تگرگ گفتم =D> =D> =D> ---------------------------- درود جناب بهاري بزرگوار @};- از خوانش ترانه ي زيباتون لذت بردم و قلمتونو از صميم قلب تحسين مكينم @};- احساستون در امان حق @};-
  • مجید قیطانی اقای بهاری زیبا و بسیار دلنشین بود. =D> =D> =D> ممنون میشم اگه نظرتون رو در مورد ترانه من بنویسید
  • حسام بهمن سلام. سال نوتون مبارک. قلمتون مانا. سلامت باشید. @};- @};- @};-
  • فریبا حسینی بسیار زیباست @};-
  • ديانا ادريس زاده *سال خوبي براي كل دوستان آرزومندم@};-* وعده فرار از این قفس که آخرین تلاشمه هر واژه دور از تو برام یک مثنوی جهنمه =D> =D> =D> =D> @};- لايك***
  • هادی صمدپور سلام عماد خان عزیز منم به خودم عماد جان ارزو دارم سال سرشار از موفقیت و به کامی رو داشته باشی @};- @};- @};- و از حضورت همیشه انرژی میگیرم @};- @};- @};- با جناب رمضانی موافقم کارات همیشه با مفهوم و لایکن @};- @};- @};-
  • حميده سادات غفوريان ســلام آقای بهــاری گرامی آغاز دوباره تون رو در سال 92 تبریک میگم و امیدوارم این سال برای تمام دوستان هم ترانه ای و شما سالی پر از تلاشهای درخشان باشه. و اما ترانه. اولین چیزی که در خوانش اول نظرم رو جلب کرد، سکته های وزنی بود که به روانی کار لطمه ی جدی زدن. قدم بزن تا غربتو از جاده ها دور کنی غبارِ غم رو از تن پیاده ها دور کنی.. برای مثال دراین بند در پایان مصاریع یعنی دقیقا واژه ی "دور" سکته ی وزنی وجود داره و به واژه ای نیاز بود که برعکس دور ابتدا یک هجای کوتاه و بعد یک هجای بلند داشته باشه. ویا این مصرع "وعده فرار از این قفس که آخرین تلاشمه"وهمین طور "خورشید من پیداس از پشتِ سرِ این روزنه" واین خارج بودن از رکن وزنی حتی اگر تعمّدی هم بوده باشه در ترانه زیبا ننشسته. از اینها که بگذریم در نهایت میتونم بگم ترجیح میدم به این ترانه بیشتر به چشم آغاز یک تلاش نگاه کنم و قطعا توقعم از عماد بهــاری بسیار بیشتر ازاین کاره. براتون ترانه های درخشان تر در آینده ای درخشان تر آرزو دارم. @};- @};- ((بهـــارتان لبریــز آرامـــش))
    • عماد بهاری درود خانم غفوریان ممنونم که وقت میگذارید در تعمدی بودن مساله شکی نیست ولی خب شما به عنوان شاعری که در زمینه ی اشعار کلاسیک تجربه ی بیشتری دارید نگاه سختگیرانه تری نسبت به معنای جریان داشتن ریتم در یک ترانه دارید که امروز بر کسی پوشیده نیست که التزامی در این زمینه وجود ندارد. ترانه در عین اینکه میتواند تابع برخی قواعد وزنی باشد میتواند دارای «وزنی باشد که از هیچ قاعده ی عروضی و یا عددی تبعیت نکند و تنها اراده ی شاعر و نوعِ روایت تعدادِهجاها را مشخص میکند» *سعید کریمی/مکث در مه به هجا شماری چند بندِ نخستِ این ترانه از یغما گلرویی عزیز دقت کنید : شما عادلین‌ ! آقای‌ دیکتاتور ! ( 11 ) ما رُ ببخشین‌ ! آقای‌ دیکتاتور ! ( 11 ) گمون‌ می‌کردیم‌ ، آدمی‌زاد ( 9 ) آزاد به‌ دُنیا میاد ! ( 7 ) گمون‌ می‌کردیم‌ ، حق‌ داره‌ ( 8 ) به‌ مُخش‌ فشار بیاره‌ ! ( 8 ) گمون‌ می‌کردیم‌ مثل‌ِ قصه‌ها ( 10 ) می‌تونیم‌ با دیوا بجنگیم‌ ! ( 9 ) گمون‌ می‌کردیم‌ شما تو خوابین‌ ! ( 10 ) گمون‌ می‌کردیم‌ زرنگیم‌ ! ( 8 ) دودِ کباب‌ِ کبوترِ صلح‌ ( 10 ) آسمون‌ُ کرده‌ کبود ! ( 8 ) ما فکر می‌کردیم‌ آدمیم‌ُ ( 9 ) این‌ اشتباه‌ِ بزرگی‌ بود... ( 9 ) نباید گله‌ می‌کردیم‌ ( 8 ) از سنگینی‌ِ چکمه‌هاتون‌ ! ( 9 ) خُب‌ ما شونه‌ داریم‌ ( 6 ) واسه‌ این‌ که‌ لِه‌ بشه‌ به‌ زیرِ پاتون‌ ! ( 12 ) در مورد آغاز یک تلاش هم تعبیر خوبی بود متاسفانه ما ترانه سرایان اجتماعی نویس انگار خود به خود از دور خارجیم و درک نمی شویم بنابراین گاهی هم برای تحمل این مساله به ژانرهای دیگر پناه می بریم، هر چند خودمان هم میدانیم که به اندازه کارکتر اصلی خود نمیتوانیم در این نقش ها خوب باشیم.کسانی که از ابتدای قلم زدن به سراغ درد اجتماع و مردم خود رفتند حرف من رو خوب میفهمند. برای چند شخصیتی شدن باید بیشتر تلاش کنم :-)
      • حميده سادات غفوريان با درود مجدد نکته ای که اشاره کردید درخصوص وزن کاملا صحیحه اما یادمون نره که در قالب ترانه همونقدر بر رعایت دقیق ارکان وزنی تاکیدی نیست برای رعایت موسیقی و ریتم صحیح تاکید وجود داره و حتی اگر میزان سنج این مسئله گوش مخاطب باشه،اون هم مخاطب ایرانی که به قدر تمام لالایی هایی که از دوران نوزدای شنیده با موسیقی کلام آشناست،البته به قول خود یغما: بعضی ترانه هام ترانه نیست فقط سرودم که یادم نره شاعرم! اشاره ی من به این ترانه نیست اما قطعا مستحضرید که خصوصا در مورد این شاعر ترانه هایی وجود دارن که از هیچ قاعده ی وزنی تبعیت نمی کنند و حتی میشه به چشم یک کار کمی ریتمیک محاوره نگاهشون کرد. در خصوص قسمت دوم صحبتتون هم هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جویــد روزگار وصــل خویش @};- ((برقرار باشیــــد))
      • عماد بهاری کاملا درسته و اگر واقعا توجه به تعریف ترانه بخواد من رو در بیان درونیاتم مستأصل کنه با کمال میل اسم تمام کارهایی که مینویسم رو -یک کار کمی ریتمیک محاوره- میگذارم چون غالب نوشته های من از نظر ساختار به همین منوال هستند و فکر میکنم در آینده هم در همین فرم باقی بمونند با مهر و دوستی
      • عماد بهاری با همه ی این تفاسیر در جهت نظر شما و دو سه عزیز دیگری که در مورد وزن کار صحبت کردند ویرایش مختصری انجام شد تا رسالتِ توجه به نظر منتقدان هم اعمال شود.. به امید روزهای بهتر
      • آیدین قره باغی با عرض سلام وتبریک سال نو..... این پست یه پست عمومی ست،ودر اینکه عماد بهاری شخصیت ادبی هستن شکی نیست. با تمام احترام، بنده در مورد وازه تعمدی واستفاده نا به جا از این وازه که به تازگی در بین ترانه سرا هاوحتی بعضی از دوستان غزل سرا نوعی مد شده حرف دارم!!!!!!! یعنی چی که من بدونم ومشهود باشه بهم که وزن سکته داره یا در ارکان وزن غزل یا ترانه ام ایراد مشهودی است که گوش مخاطب رو آزار میده یا با کلیت ترانه وشعر همخوانی نداره و با این وجود بازنگری نکنم وبه همان صورت شعر رو تمام کنم وبعد بگم تعمدی بوده .....یا دوست نداشتم تصویری رو که ساخته بودم بهم بخوره.....وحرفای از این قبیل!!!!!!!!!!! ما برای غزل وترانه ودیگر قالب های شعری وحتی طرح هم تعریف های خاصی وساختارهای مشخصی داریم که باید رعایت بشن. وقتی میگیم توی ترانه ،ترانه سرا میتونه بعضی جاها وزن شعر رو بشکنه برای این مسئله هم قواعد خاصی هست نه این که هر جا دلمون خاص این کارو بکنیم. این چنین تعمدی کاری ها به این میمونه که دیوار خونه رو تمیز کنیم ویه جا از دیوار دستمون نرسه و وقتی از ما میپرسن اونجا مونده، بگیم میدونم تعمدی بوده!!!!!!!! این که در قالب های شعری ما ویا بهتر و کلی تر بگم آسیای غربی وزن وقافیه دست شاعر رو بسته شکی نیست واین مسئله از دیر باز بوده واین مشکل تازه نیست وما چندین صدست که در قالب های محدود شعری با تصویر وخیال پردازی های تکراری اسیر هستیم بر خلاف اروپا که میتونند راحت تر درد های اجتماعی رو به افراد جامعه انتقال بدن و مانیز به تقلید از قالب های غربی دست بزنیم بدون اینکه دیدگاه جامعه شناختی مناسبی نسبت به اون قالب رو داشته باشیم. خیلی از شاعر های خوب معاصر ،که این روزا کتاباشون حداقل در دست اشخاصی که به شعر علاقه و فعالیت ادبی دارند هست ،دست به ساختار شکنی های زدن که بعضا خوب وبعضا جز اشتباهات فاحش ادبی به شمار میره واینگونه به نظر میاد که گفته من این طوری دوست دارم حرفی هست !!!!!!!! واین مسئله هم به این میمونه که بزرگ یک خانواده مرده وهمه فرزندان اون خونه ادعای ریاست وبزرگی خونه رو میکنن!!!!!!!!!!! آقای عماد بهاری عزیز ادبیادت ما رو به زوال ادبی ست!!!!!!!!! زیاد گوی نکنم واین مشکلات ساختاری ادبی رو آقایی بهاری خودتون بهتر از من میدونین چون میدونم به قول یکی از اساتید دانشگاهیمون شما هم جز اون 30درصد شهروندی هستید که روزانه حداقل3 ساعت مطالعه دارن. دلیل مطرح کردن این مسئله در این پست فقط به این خاطر بود که وقتی اقای بهاری هم از این وازه (تعمدی)نابه جا استفاده کنه در این صورت دیگه نباید از دوستان تازه وارد انتظار خاصی داشت. در مورد شعر نقدی رو نمینویسم به دلایلی. با آروزی بهترین ها @};- آیدین.
      • عماد بهاری درود جناب قره باغی . چه حوصله ای به خرج دادید شما !! اولین نکته ای که باید به اون توجه کنیم اینه که شما دارید لفظ تعمدی رو از چه کسی میشنوید فردی که چیزی از عروض نمیدونه و اساسا از باغ خارجه یا کسی که سال ها پیش این دروس رو دوره کرده و ده ها غزل ، چهارپاره و کار کلاسیک قابل دفاع از نظر وزن عروضی داره! اشتباه حضرتعالی اینجاست که همه رو با یک چوب... من از جنابعالی درخواست میکنم چند مقاله ی معتبر و قابل استناد درباره «وزن آزاد» در ترانه ی معاصر رو برای من فقط نام ببرید تا متوجه بشم اصلا اطلاعی از این مقوله در ترانه دارید یا نه؟ چون به واقع اگر مطالعه و فهم ادبی لازم رو در این زمینه نداشته باشید باید هم لفظ تعمد در نگاه شما همه جا اینگونه سخیف و طرد شده باشد. وقتی این پل را پشت سر بگذارید و دانش کافی را در زمینه ی مسائلی که مطرح می کنید داشته باشید میتوانید تمییز دهید که کجا تعمد قابل دفاع است و کجا از ضعف و ناتوانی.. ضمنا در ادبیات ما ناتوان ها «دلمون خاص» اشتباست و معمولا - دلمون خواست - می‌نویسیم که به بزرگی خودتون حتما ما رو می‌بخشید حضرت استاد باز هم سپاس از حضور جالب شما
      • آیدین قره باغی درود مجدد جناب بهاری،بنده نه حوصله دارم نه وقت برای بعضی کر،کری خواندن ها بی ارزش،ولی جسارتا.....!!!بند به بند. این متن نوشته شماست: کسی که سال ها پیش این دروس رو دوره کرده و ده ها غزل ، چهارپاره و کار کلاسیک قابل دفاع از نظر وزن عروضی داره! اشتباه حضرتعالی اینجاست که همه رو با یک چوب… این هم بند نوشته من: خیلی از شاعر های خوب معاصر ،که این روزا کتاباشون حداقل در دست اشخاصی که به شعر علاقه و فعالیت ادبی دارند هست ،دست به ساختار شکنی های زدن که بعضا خوب وبعضا جز اشتباهات فاحش ادبی به شمار میره واینگونه به نظر میاد که گفته من این طوری دوست دارم، حرفی هست !!!!!!!! واین مسئله هم به این میمونه که بزرگ یک خانواده مرده وهمه فرزندان اون خونه ادعای ریاست وبزرگی خونه رو میکنن!!!!!!!!!!! خوب شما هر کی هستی باش،جای که نمی تونی از ساختار بزنی بیرون حق این کارو نداری.......آقای xکتاب غزلش چاپ شده ،ما در ارکان غزل ودر تکرار قافیه توست شاعر قاعده داریم .اونم اینه که تکرار قافیه زمانی مجازه که شعر 6بیت رو رد کرده باشه ودست شاعراز قافیه بسته باشه....ایشون تو غزل 7بیتی سه بار قافیه تکرار کرده،میگن چرا؟جواب سر بالا میده،شما میدونی من کیم!!!!! اما در مورد بند دوم صحبت استاد گرامی ابتدا عرض کنم، این که ایراد شعری شما رو کی بهتون تفهیم میکنه مهم نیست!!!مهم اینه که اون ایراد در شعر شما هست وباید برطرف بشه حالا اون شخص اقای جنت عطایی واردلان سرافراز باشه یا یه بچه دبستانی وآیدین قره باغی. اما در مورد بنده حقیر......... من، استاد گرامی کمتر از اونم که استاد خطابم کنی،البته تا زمانی که اساتیدی هستند که حتما ترانه رو از علی اکبر شیرازی تا ملک شعرا و اومدن ترانه به رادیو وگل های جاویدان و تا دهه 30و ادغام ترانه با سینما و ظهورجنت عطایی ها و.... عرصه ترانه نویسی نوین تا امروز دنبال می کنند!!!! می دونم که شما هم میدونی که ترانه هم همچون بعضی قالب های گفتاری وادبی وارد شده از ادبیات غرب ست!!!!!که در قرن سیزدهم در زبان های لاتین وآلمانی قرون وسطا سروده می شد!!!!!!! می دونم که شماحتما ازکارمینا تا روح الله خالقی،رامین خراسانی......رو خوندی واز مقالات هم(گفتاری در تحول وزن شعر و موسیقی ایرانی)وغیره رو خوندی........ اگه قرار باشه همین جور ادامه بدم باید تا شب وقت بذارم برای اینکه بگم!!! من!!!! نه اقای بهاری بنده بی سوادم هنوز دوست دارم یاد بگیرم اگه شما مقاله یا کتاب خوبی هست به بنده هم لطف کنین تا یاد بگیریم استاد. این استاد آخر من از لحظ معنای با اون استاد آخر شما خیلی تفاوت داشت آقای بهاری. در ضمن بنده هنوز دست به نقد ترانه نزدم شما جبهه گرفتید،نقد کنم حتما از اکادمی حذف میشم. سپاس آیدین.
      • عماد بهاری دوست من جناب قره باغی بنده در صفحه ی ترانه ی خودم فقط عماد بهاری هستم نه یکی از مسئولین کوچک این مجموعه ی عظیم و هر بحثی هم پیش بیاد هیچ دخلی به بیرون از این صفحه نداره این اولا ، ثانیا من با این کامنت حضرتعالی کاملا مطمئن شدم که شما تحقیق و پیش زمینه ای از «وزن آزاد» در ترانه نداری بخصوص جایی که فرمودی: «جای که نمی تونی از ساختار بزنی بیرون حق این کارو نداری..» شما برای اینکه تشخیص بدی کسی از ساختار زده بیرون یا نه!!! اول باید ساختار رو کاملا بشناسی . برای این شناخت هم میتونی به مقالات سعید کریمی نویسنده کتاب -نظریات بنیادین ترانه و ترانه‌سرایی در ایران- در زمینه ی وزن آزاد در ترانه مراجعه کنی که به راحتی در نشریات ادبی و حتی وبگاه شخصی ایشون قابل دسترسیه.. در زمینه‌ی نقد هم این گوی و این میدان، شما بعد از تسلط به ساختارها و گرته‌های گوناگون ترانه نقد کن من از همینجا قول میدم جز سپاسگزاری و تشکر حرفی از من نخواهید شنید.. اگر هم چیزی جز این مد نظرتون هست و قصد دارید به همین منوالِ دو کامنت قبل نقد کنید پیشاپیش تشکر میکنم که به حال بنده و -جامعه ی ادبیِ رو به زوال- دل سوزاندید و ترجیح میدم چیزی نشنوم با مهر دو چندان
      • آیدین قره باغی دوست من آقای بهاری عزیز موردی که هست از اول، اینکه بنده با شعر شما اصلا کاری ندارم وشعری رو که اصولا در حد نقد نباشه رو نقد نمی کنم و مد نظر بنده وازه تعمدی بود که همه ازاین وازه استفاده می کنند، دانسته وندانسته. ودر ابتدای صحبتم عرض کردم ولی حضرت عالی جبهه گرفتین و دست به نقد بنده زدین و معیار ادبی بودن بنده رو بر چه مبنای قرار دادین ،خدا داند!!!! در مورد کتاب اقای سعید کریمی که چاپ اولش 1386بود ودارای6فصل هستش هم اگر اطلاعات زیادی خواستین بنده حقیر در خدمت هستم. هنوز یک سال از آغاز آکادمی می گذره،و در اوایل سال هستیم و من مطمئنم با شناخت بیشتر از هم دوستان خوبی برای همدیگه خواهیم بود. براتون روزای خوبی ارزو می کنم. @};- آیدین
      • عماد بهاری خودِ کتاب که پر فروش ترین کتاب در زمینه ی ترانه ست و هر ترانه سرایی معمولا -مکث در مه- رو خونده.. من عرض کردم مقالات نویسنده‌ی کتاب در مورد وزن آزاد در ترانه که یه سری مقالات مستقله.. آقا من خیلی ممنونتم که انقد میای و کامنت مینویسی من مطمئنم نیتت هم خیره ولی خب این بحث دیگه زیادی حاشیه ای شده.. ضمنا برای احترام به نظر شما دو سه نفر علیرغم میل باطنیم ویرایشی 5 دقیقه ای برای درست بودن وزن (اونهم از دیدگاه و معیارهای شما و إلا از نظر بنده و با توجه به مبحث وزن آزاد در ترانه که ورژن قبلی هم...) انجام دادم و دوستان هم میتونند مجدد بخونند ، خصوصی هم که صحبت کردیم خداحافظ آیدین جان / با آرزوی سلامتی
      • مرجان علیخانی =D> =D> =D> @};-
      • آیدین قره باغی درود عماد عزیز این شعر شهریار تقدیم به مرد شیرازی آکادمی: دل وجانی که در بردم من از ترکان قفقازی به شوخی می برند از من سیه چشمان شیرازی من آن پیرم که شیران را به بازی بر نمی گیرم تو آهو وش چنان شوخی که با من می کنی بازی بیا این نبرد عشق آخری را با خدا بازیم که حسن جاودان بر دست عشق جاودان بازی ز آه همدمان باری کدورت ها پدید آید بیا تا هر دو با آینه بگذاریم غمازی غبار فتنه گو برخیز از آن سر چشمه طبعی که چون چشم غزالان داند افسون غزل سازی به ملک ری که فرساید روان فخر رازی ها چه انصافی رود برما که نه فخریم ونه رازی عروس طبع را گفتم که سعدی پرده افرازد تو از هر در که باز آیی بدین شوخی وطنازی هر اونکه سرکشی داند مبادش سروری ای گل که سرو راستین دیدم سزاوار سرافرازی گر از من زشت بینی به زیبای خود بگذر تو زلف از هم گشایی به که ابرو در هم اندازی به شعر شهریار آن به که اشک شوق بفشانند طربناکان تبریزی و شنگولان شیرازی سپاس،آیدین @};-
      • عماد بهاری @};- @};- @};-
  • رشید رزین قلم با سلام ترانه بسیار زیبایی سرودید . . @};- @};- =D>
  • زهرا قرایی جناب بهاری شما از دوستانی هستین که بنده از ترانه ها و شعراتون یاد میگیرم جسارتا در مورد این مصرع من به مشکل خوردم کلاف عشقت پاره شه گم شم توی این کوره راه خصوصا با <> احساس میکنم با بقیه ترانه اصلا هم خون نیست جور نیست ... @};- @};- @};-
    • عماد بهاری درود خانم قرایی شما ترانه های خوبی می نویسید و من معمولا تمام کارهاتون رو دنبال میکنم دقیقا متوجه نشدم به لحاظ ساختار و وزنی فرمودید جور نیست یا محتوا و ارتباط تاری و پودی؟
      • زهرا قرایی منظور بنده از جور بودن به لحاظ اینه که توی این کوره راه چون یه کم از وزن خارج شده
      • عماد بهاری از نظر وزن 17 هجا داره (یعنی یک هجای اضافه) ولی از لحاظ ریتمیک ممکنه به خاطر قریب المخرج بودن چند حرف برای خواننده ثقیل باشه/ که در ویرایش جدید این رو هم مدنظر قرار دادم لطف تون مستدام
  • محسن رمضانی عماد عزیزم فارغ از بحث ریتم و قافیه کارهات رو به لحاظ مفهوم می پسندم. رسالت ما سهل و ممتنع نوشتن مفهومه. نه بازی با کلمات روی ریل یاوه گویی. از با تو بودن خوشحالم.. مرسی و لذت بردم
    • عماد بهاری مرسی محسن جان لطف داری مشکل خاصی در قافیه های ترانه دیدی؟ چون هر چی گشتم ایراد قافیه ندیدم شاید منظورت تلاشمه و جهنمه باشه؟ قربانت عماد
      • محسن رمضانی ابدا عماد جان. جمله ی بنده ی متمم مفهومی جمله ای ست که برات مبهمه. کارهات از لحاظ قافیه و ریتم مثل خیلی از کارورزهای دیگه مشکلی نداره اما چیزی که در کارها فراموش شده مضمونه. و ازین رو عماد بهاری به ترانه و ترانه سرایی خدمت بزرگی میکنه. بازهم موفق و موید باشی رفیق
      • عماد بهاری @};-
  • مریم جلائی عماد جان... عزیزم همیشه بهت گفتم که تو فوق العاده ای.. اینم گفتم که هر بار می نویسی واژه به واژه ت شاهکاره.. راستی اینم گفتم که ترانه ت رو خیلی دوس داشتم.. :-) برات بهترین هارو از خدا میخوام.. همیشه باش و بتاب. @};- @};- @};- هر واژه دور از تو برام یک مثنوی جهنمه...
  • حسین خزایی از خوانش اثر زیبای شما لذت بردم .. درود @};- @};-
  • مطهره ستوده سپاس از اينكه بازهم نوشتيد و آموختم :-) @};- سالتون بهار جناب بهارى :-) @};-
  • سهیل پیلتن درود جناب بهاری عزیز ترانه بسیار زیبا و روونی از شما خواندم به نظرم از ان دست ترانه هایی بود که برای اجرا بسیار مناسبه واژه ها قابل لمس و بسیار مناسب بودن براتون در این سال نو ارزوی موفقیت دارم سپاس @};-
  • علیرضا روشنی سال نوت مبارک عماد جان. مثل چراغی روشنه" مثل یه چراغ روشنه دیگه؟ چراغی توی این مصرع باعث دوگانگی زبان شده. شاید بخوای ترانه ی "هر جا چراغی روشنه..." روزبه بمانی رو مثال بزنی که خب اون بحث دیگه تکراری و قدیمی شده ولی یه تجدید نظر روی این چراغی بکن. یک مثنوی جهنمه" با این تصویر هم ارتباط خوبی برقرار نکردم. اینکه واژه های دور از معشوق مثل یک مثنوی جهنم باشن... که خب چرا مثنوی؟ چرا جهنم؟ نمیدونم حتی پارادوکس هم بین این دو ایجاد نمیشه که بگیم از تناقض این کلمات استفاده ی معکوس کردیم... در کل همه ی کارات زیباست و من از خوندنشون لذت میبرم @};-
    • عماد بهاری مرسی علیرضا جان . لطف کردی که نوشتی در مورد اینکه -چراغی- دوگانگی ایجاد میکنه با توجه به این یاء در زبان و مکالمات روز ما استفاده میشه مثل «نگاهی= یک نگاه» باید بیشتر روش فکر کرد ولی اگه به این نتیجه برسم که یاء دوگانگی ایجاد میکنه حتما تغییرش میدم در مورد مثنوی هم فکر میکنم کاملا مشخصه که پارادوکس بین «واژه» و «مثنوی» ست چون واژه یکی از کوتاه ترین اجزای یک شعر و مثنوی طولاترین نوعِ شعره در مورد جمله ی آخرت هم لطفت رو میرسونه و متقابلا من هم از حضورت پای ترانه هام خوشحال میشم
  • میترا موسوی پشت هر گریه شکستم از کمینِ مرگ گفتم از تـنِ زخمیِ بادو بوسه‌ی تگرگ گفتم درود جناب بهاری عزیز سال نومبارک.سالی سرشاز از روشنی براتون آرزومندم دست مریزاد =D> =D> =D> آموختم.فقط همین =D> =D> =D> =D> =D> می پسندم @};- @};-