اتاق
پُری از برف زمستون , خسته ای از بی قراری
سردی و خورشیدو میخوای , دنبالِ حس ِ بهاری
تنهایی توی اتاقت , دیوارا پر از سکوتن
دیگه نیست و خاطراتش , یادشو به دل میکوبن
دیگه از هوای ِ حالش , آب نشه قند تو دل ِ تو
حالا نیست قلبی که واسش ,بگی از درد و گِله تو
رفت و انگار زیر و رو شد, زندگیت واسه همیشه
انگاری گُلِت رو کندن, موند پیشت ازش یه ریشه
یه زمستون و اتاقت ,حالی بد خیالی بدتر
حالا تنها با یه حسرت ,زندگیت میره تا آخر
پُری از برف زمستون , خسته ای از بی قراری
سردی و خورشیدو میخوای , دنبالِ حس ِ بهاری
تنهایی توی اتاقت , دیوارا پر از سکوتن
دیگه نیست و خاطراتش , یادشو به دل میکوبن
مهدی کامرانی