بدون چتر ….
بدونِ چتر میرفتی , تا آرومت کنه بارون
منم این حسو میدونم , تو بدتر میشدی , داغون
باید دردا رو میدیدی , باید زخما رو میخوردی
باید دیروز و میباختی , تا این روزا رو میبردی
کشیدی زجر تنهایی , رسیدی رو به آرامش
تو فهمیدی غمه دنیا , چه آسون میشه با سازش
باید اشکاتو میدادی , به چشمایی که غم داره
از این ابرای بارونی , دیگه اشکی نمی باره
باید با حس تنهایی , شبا رو صبح میکردی
تا محکمتر به این دنیا , دوباره باز برگردی
داری میبینی آرومی , همه بی تابیا مردن
تمومه خستگی ها رو عبور لحظه ها بردن
(کیوان اخوان حریری)