اشک ســـــــــــرد
این هوای سرد و برفی امشبم
به گلوی سرخ تو چنگ می زنه
اشک سردی روی گونه هاته که
هر نفس قلب خدارو می شکنه
*****
من با تۇ احساست همدردم
من بغض این چشمارو می خونم
لبخند تو از روی زخماته
من درد این دستارو می دونم
از من به تو یک آسمون راهه
تو پاکتر از بغض ابرایی
زخم تنت اینو بهم میگه
بخشنده ای شاید که دریایی
*****
بغض نگاه تو پرحرفه
قلب تو سینت تشنه ی بارون
اینجا محبت سهم دنیات نیست
این حسو می فهمی چقد آســـــــــــــــون
این ترانه رو برای فرشتگان کوچیکی نوشتم که به هر دلیلی از محبت و عاطفه ای که سهمشون هست محروم هستن….
کودکان کار – کودکان بی سرپرست – قربانیان (کودک آزاری) و …… :(
به امید روزی که این همه بی عدالتی و بی رحمی نباشد ….
اگر «کودک» خطابش کنى حتى خودش هم تعجب مى کند !!!
نه کودکىاش را باور دارد و نه کودکى کردن را بلد است ؛
قصه، قصه تلخ کودکان کار است ..