دس رو دستت نذار
از همه ی دوستای گلم شرمندم که چند وقتی نبودم، دوس ندارم دنبال حاشیه باشم!
به عشق دوستان یه ترانه ی قدیمی میذارم
دستم و بگیر قدم قدم بیا/ تا با هم دور شیم ازین شب سیا
اینجا اصلن نمیشه نفس کشید/ چه خوبه رد بشیم از تیره گیا
دستم و بگیر، نگو نمی تونی/ دلت و با من یکی کن تا ابد
تا پریدن راهی نیست اگه بخوای/ ما میشیم با همدیگه بدون حد
مرز قلب من و تو، تا ناکجا/ می تونه جون بگیره، اگه بخوای
کشور عشق و با هم پس می گیریم/ اگه این تن نمیره، اگه بخوای
دس رو دستت نذار و کاری بکن/ دل من داره می پوسه توو قفس
واسه زنده موندنش یه فکری کن/ که داره مرگ و می بوسه توو قفس
توی این شبا که نیستی پیش من/ حال و روز من پر از استرسه
دستت و بذار توو دست من شاید/ از توو قلب ما دو تا صب(صبح) برسه
اردیبهشت هشتاد و هشت