عطرِ نفسهات
وقتی که چشای نازت توی لحظه هام می بارن
شعرام از نفس میفتن وزن و قافیه ندارن
.
پیچیده عطر نفسهات تو حریم بی کسی هام
رنگ آرامش زدی تو به همه دلواپسی هام
.
من و دلتنگی و گریه دل به دنیایِ تو دادیم
حالا از تنهایی دوریم اگه غمگین اگه شادیم
.
روح لبریز سکوتم مست اون ناز نگاته
مرهم این دل زخمیم مهربونیِ صداته
.
مثل طعم گس بوسه ست لحظه یِ به تو رسیدن
صحنه هایِ خیس رویام عطرِ آغوشتو می دن
.
تو رفیق گریه هامی نمیشه ازت جدا شم
حتی یک نفس عزیزم نمی تونم بی تو باشم