کنج پیاده رو
(تقدیم به کودکان «خیابانی» عزیز)
.
هوا بیرون چقدر سرده انگاری که بــــرف میباره
یکی کنج پیاده رو چشماش ابــــــــری پر از باره
پشت قطــــره های بارون دستـــــاشو آروم میاره
توی رویـــا میــــون دستــــای مادرش میــــزاره
روی کارتون تک و تنهابه دیواری پر از سرما
میزنه تکیه این بچه کجاس، مامان کجاس بابا؟!
همون بابا و مامانی کـــه انگاری دوستش داشتن
ولی از حــــول ناچـــــاری سر راه اونو گذاشتن
پرازدردای تخلی که پر از بغض و پر از کینس
مثــــــل رفتن با پایی که بدون کفش پر از پینَس
هوا بیرون چقدر سرده یکی تنهــــــایی مـیمیــــره
خدای من همـــــون بَچَّس داره دستــــاتو میـــگیره.