کودکی
بذار با خورشیدِ چشات دنیای من زیبا بشه
شبنمِ اشک خوشحالیم مث نیاگارا بشه
بذار با بودن چشات این دلمو راضی کنم
طعم لبا تو ازم نگیر بذار که عشق بازی کنم
وقتی بو سه ی عشق تو پیشکشِ لبهای منه
انگار سفید برفی داره به لبام بوسه میزنه
باز دوباره جوون میشم سر میزنم به کودکی
به اون رویاهای قشنگ اون روزای بادبادکی
بازی توی کوچه ها دعوا سرِ یه شکلات
دوییدنام با بچه ها بی خبری از مشکلات
بذار تو گرمای تنت کل دنیارو ببینم
اینبارو من جای حوا سیبِ ممنوع رو میچینم