قربانی
خودت می دونی چند سالِ ، که عکست روی دیواره
نگاهِ من رو این ساعت ، چطور در حالِ تکراره
تو می دونی هوا اینجا ، همش شرجی و بارونه
دلم با آینه هم درد ، نگاهم توی ایوونه
می دونی که بدونِ تو ، روزا نیستن دیگه هوشیار
شده شش قرنِ پی در پی ، شدم با عشقِ تو بیدار
حالا گلهای تو زردن ، دیگه روح از تنم رفته
دیگه عطرِ دلاویزت ، از روی پیرهنم رفته
دیگه سازِ تو هم کوک نیست ، حالا گیجم تو این نُتها
با گیتارت زدم اینقدر ، شدم تنها تر از تنها
چشام تارن تو این روزا ، دلم با رفتنت مرده
تو این شبها بدونِ تو ، شدم تنها و سَرخورده
شدم قربانیِ عهدت ، تو آزادی از این پیمان
خودت رفتی از این خونه ، من و کردی تو این زندان