شکنجه..
سلام خدمت دوستان عزیز آکادمی . (( شکنجه )) اولین ترانه من پس از حضور در آکادمی.
من و شکنجه می کنی .. با هر نفس که می کشم ..
بال و پرم و میشکنی .. تو این قفس چه دل خوشم ..
تو این قفس و میله ها .. پشت حصار خونمون
اونجایی که پر شده از قول و قررا بینمون
به کوچه و راه عبور .. پشت حصار میله ایی
بد جور تو لک شدی حالا .. دنبال مکر و حیله ایی
به دستای بسته من .. به قامت خسته (ِ) من
خنجر نزن بسه دیگه .. به سینه سوخته( ی ) من
تو فکر من نیستی برو .. همین قفس بسه واسم
مرحم زخمام با تو نیست .. با تو نفس بسه واسم
با تو دیگه راه عبور .. سد بروم خوب می دونی
راه فرارت وا شده .. نگو که بازم می مونی
نگو بازم عاشقمی .. بهم نزن تو حالمو
دنیای عشق این جور بود.. زودتر می زدم رگمو
رفیق تنهائیت بودم .. تا که به منزل برسی
وقتی دیدی عشقت اومد .. گفتی عزیزم مرسی!!
رفتی تو آغوش اونو .. آتیش به جونم کشیدی
من که هنوز اونجا بودم .. نگو بهم که ندیدی
کاشکی می شد یه فرصتی .. بهم می دادی که برم
با اون همه ماچ و بوسه .. نشد بگم کور و کرم
خیلی بی رحمی تو بدون .. بترس از این رسم زمون
منتظر اون روزی باش … میاد بهت بده نشون
اون روز دیگه من رفتم و این آدمای پیش تو
اون روز فقط تو می مونی … عذاب آتیش تو.!
حسین خزایی
۱۳۹۱/۱۱/۲۰
ساعت ۳۰:۲۰ صبح