سفر
یک کار قدیمی . . .
تو عاشقم بودی / وقتی سفر کردم
وقتی قسم خوردم / میرم که برگردم
.
تو گریه میکردی / گفتی بری رفتی
اونجا هوا خوبه / یادم نمی یفتی
.
هر روز با خواهش / خواستی پشیمون شم
گفتی نرم شاید / اونجا دگرگون شم
.
غمگین شدی وقتی / دیدی که خوشحالم
کلی قسم دادی / گقتی بده حالم
.
من روی ماهت رو / هر روز بوسیدم
هر لحظه تردید و / توُ چشم ِ تو دیدم
.
اما سفر کردم / گفتم که فرصت نیست
اینجا دیگه با من / احساس ِ غربت نیست
.
اونجا تو تنهایی / من بچگی کردم
اینجا هوا خوبه / من برنمیگردم!
پرسا مقدس / ۱۳۸۷